دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

پیرو یکی از مطالب پیشین وبلاگ در مورد تربیت مبتنی بر جنسیت، یکی از دوستان سؤال کردند که آیا در سایر کشورها دروس متفاوت برای دخترها و پسرها وجود دارد؟

هر چند ما قرار نیست نظام آموزش و پرورشمان را بر مبنای عملکرد کشورهای توسعه یافته طراحی کنیم، قطعاً استفاده از تجارب آنان لازم است؛ به ویژه این که خواه ناخواه غرب در حوزه ی علوم انسانی هنوز معلم ماست. لذا بر آن شدیم نگاه گذرایی بر تحقیقات انجام گرفته در اروپا و امریکا در مورد تربیت و جنسیت داشته باشیم. 

یکی از منابع - که رنگ و بوی فراتحلیلی دارد (البته نه به معنای روشمند آن)- مقاله ی انجمن جنسیت و آموزش و پرورش GEA درباره ی تفکیک جنسیتی مدارس بود که در ادامه، ترجمه ی دست و پا شکسته ای از آن می خوانیم.

(برای مطالعه ی اصل مقاله: 

رک. http://www.genderandeducation.com/resources/pedagogies/singlesex-coeducation/)

پ.ن: انجمن GEA آن طور که از مطالبش بر می آید، گرایش های فمنیستی دارد و در واقع به دنبال احقاق حقوق زنان است. طُرفه این که همین انجمن، بحث در مورد منافع مدرسه داری تک جنسیتی را پی می گیرد. (البته همان طور که در مقاله خواهید دید، همه ی فمنیست ها موافق مدرسه ی تک جنسیتی نیستند.) قابل توجه دوستان غیر فمنیستی که تفکیک جنسیتی را عامل تبعیض می دانند و تا کوچکترین سخنی از تفکیک به میان می آید، فریاد بر می آورند که وا اسلاماه، وا برابری جنسیتیاه! وا تمدناه! و ...

پس استفاده ی ما از این مقاله نیز قطعاً محدود به برخی جنبه ها مثل تأثیر تفکیک جنسیتی بر پیشرفت تحصیلی دختران خواهد بود و لازم است در مورد جنبه های دیگر که شاید جز در فرهنگ اسلامی یافت نشود در جای دیگر بحث کنیم.

تجربه

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ق.ظ

وقتی چند وقت با چهارتا بچه ی قد و نیم قد 1 تا 5 ساله، آن هم پسر زندگی کنید، تازه می فهمید این هایی که نشسته اند در مورد تربیت نظریه می دهند بدون این که دو تا بچه داشته باشند چقدر مضحک اند!

قضیه ی آن ها و مایی که چشممان به نظریاتشان است، مانند آن کسی است که در بیابان نشسته بود ماهی می گرفت؛ به او گفتند: دیوانه ای؟ به یک نفر که کمی آن طرف تر نشسته بود اشاره کرد و گفت: اگر من دیوانه ام، پس این بابایی که نشسته منتظر من که ماهی هایم را بخرد چیست؟!

البته هیچ نظریه پرداز واقعی از تجربه ی سر و کله زدن با کودکان بی بهره نبوده ولی بعضا این سر و کله زدن در حد کار پژوهشی بوده نه مصداق "زندگی کردن".

آن هایی که بچه دارند این مطلب را خوب می فهمند. آن هایی هم که ندارند اکیداً توصیه می شود خود را از این تجربه محروم نکنند!

همراه با مربیان بزرگ: محبت مادری

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۱ ب.ظ

«از خود می پرسم چه می شود که نسبت به آدمیان محبت، اعتماد و حقشناسی احساس می کنم و فرمانبرداری از آنان را گردن می نهم؛ احساساتی که محبت، حقشناسی و اعتماد نسبت به آدمیان اساساً بر آنها متکی است، و عواملی که از طریق آنها فرمانبرداری انسان شکل می گیرد چگونه به طبیعتم راه می یابند. و پی می برم که سرچشمۀ آنها قبل از هر چیز، روابطی است که بین نوزاد و مادرش وجود دارد (...) از کودک پرستاری می کنند، این سبب خرمی او می شود. جوانۀ محبت در وجودش شکفته شده است.»

هانری پستالوزی (1827 - 1746)، «چگونه گرترود فرزندانش را تعلیم می دهد» به نقل کتاب «مربیان بزرگ»، ژان شاتو، ص 231

او پس از این توضیح می دهد که چگونه در روابط مادر و فرزند، جوانه ی اعتماد، سپاسگزاری، محبت برادرانه، فرمانبرداری، وظیفه و حق به ترتیب در کودک شکوفا می شود و سبب ایجاد ایمان واقعی به خداوند از طریق تعمیم این احساسات از پدر و مادر به خداوند می گردد.


مطالب مرتبط: 

من چگونه من شدم؟ 

شکل گیری اعتماد در کودک

از مصادیق شترگاوپلنگ بودن نظام آموزشی ما

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۸ ب.ظ

همان طور که همیشه گفته اند، جامعه ی ما در یک برزخ میان سنت و مدرنیته قرار دارد: «لا إلی هؤلاء و لا إلی هؤلاء!» و این باعث تضادهای جالبی در ابعاد مختلف شده.

یکی از این تضادهای خنده دار، بحث زنان در جامعه ی امروزی است. از طرفی می خواهیم ارزش های مربوط به حجاب را کاملاً حفظ کنیم و از طرفی نگرانیم نکند در دنبال کردن آرمان های اومانیستی تمدن نوین، از دنیا عقب بمانیم! که بحث در این زمینه بسیار است.

دختربچه ای مشغول انجام دادن تکالیف مدرسه اش بود و غرق حل مسائلِ - به زعم خودش پیچیده ی - ریاضی. استادی با دیدن او، رو به من کرد و با خنده ای آکنده از درد و شکوِه گفت:


"آخه درس و مشق های دخترها و پسرها باید مثل هم باشه؟!"


و چه سؤال متینی! واقعاً آیا جامعه ی امروز ما انتظارات یکسانی از زن و مرد دارد که آموزش پسران و دختران یکسان باشد؟ (1)

واقعاً کدام یک از تعلیماتی مدرسی ما، ذره ای به ارتقای زندگی آینده ی دختران کمک می کند؟ (بگذریم که به زندگی پسران هم کمک نمی کند! ولی در مورد آموزش مختص دختران غفلت سهمگین تری صورت گرفته.)


(1) البته بسیاری در مواجهه با این سؤال، نگاهی عاقل اندر سفیه به ما می کنند که: "بله، جامعه چنین انتظاری ندارد؛ ولی هر چه می کشیم از همین تحجر و تبعیض جنسیتی است. شما می خواهید یکسانی زن و مرد، همین یک ذره رنگ و بوی تمدن و انسانیت را هم از آموزش و پرورش ما حذف کنید؟!"

و این موضوع (دیدگاه ما نسبت به جنسیت که مبنای بسیاری از تجویزهای تربیتی و اجتماعی است) باید در مجال دیگری بحث شود.

چرا ما نسل به نسل خمود تر می شویم؟

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ

تا به حال دقت کرده اید که نسل به نسل اراده ی بچه ها و جدیت آن ها در زندگی کمتر و کمتر می شود؟ اصطلاح « ... هم ... های قدیم» هر چند خیلی اوقات به مزاح استفاده می شود، گاهی معنای دقیق و دردناکی در دل نهفته دارد: جامعه به قهقرا رفته است! این مدعا نیاز به شاهد و مدرک ندارد، اگر قدری جوانی پدرانمان را با جوانی خودمان، زندگی بچه های دهه ی 60 را با زندگی بچه های دهه ی 80 یا دغدغه های نسل دوم انقلاب را با دغدغه های نسل سوم و چهارم انقلاب مقایسه کنیم، تفاوت های آشکاری در زمینه های مختلف می بینیم: از عُرضه و جَنم و کفایت، تا پیگیری و مطالعه و جدیت، تا پایداری و صبر و مقاومت و ...

دلیل این تغییرات چیست؟ در ادامه به ذکر یکی از علل احتمالی این پدیده می پردازیم.

یادمان که نرفته ... ؟

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ
یکی از ابعاد کلیدی در امر تربیت که غالباً مورد غفلت قرار می گیرد، مهدویت است. اول آن که اساساً بسیاری از برنامه ریزان آموزش و پرورش و دردمندان این حوزه آن را از یاد برده اند. دیگر آن که بیشتر مربیان به آن توجه ندارند و توجه نمی دهند، مگر در حد برگزاری جشن ولادت یا تاجگذاری (!!!) یا ...  و سوم این که کسانی که دغدغه ی تربیت مهدوی دارند، غالباً دچار افراط در یکی از دو دیدگاه زیر اند:

1- تا وقتی که فکر می کنیم می توانیم خودمان در اصلاح وضعیت جامعه کاری از پیش ببریم، ول معطلیم!

2- تا وقتی که نشسته ایم کسی بیاید و جامعه را اصلاح کند، خبری نمی شود!

در ادامه به توضیح این دو دیدگاه می پردازیم و توضیحی درباره ی جمع این دو نظر می آوریم.

مسائل نظام آموزش و پرورش کشور

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ب.ظ
هیچ دل سوخته ی دغدغه مند نسبت به فرهنگ جامعه نیست مگر آن که گوشه چشمی به مسأله ی تربیت و تعلیم داشته باشد و هیچ نگاهی به آموزش و پرورش کشور نمی افتد مگر این که از وضع اسفبار و آینده ی مبهم و تاریک آن اشکبار می شود! 
هر کسی که در این کشور رشد کرده بلاشک انتقاداتی به نظام تعلیم و تربیت اعم از خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه و ... دارد. خصوصاً اگر فردی دقیق و مسؤولیت شناس باشد و نسبت به آینده ی کشورش حساس.

مدتی است گروهی از دوستان در یک حرکت دانشجویی در پی ایجاد روابط عمیق تر بین متولیان فکری فرهنگ و تربیت (اساتید دانشگاه و دانشجویان) و متولیان اجرایی آن (مسؤولین آموزش و پرورش) برآمده اند. اولین قدم آن ها -که از روی دردمندی و البته با برنامه ریزی نسبتاً بلند مدت پا در این مسیر خطیر گذاشته اند- تشخیص و طبقه بندی مسائل نهاد آموزش و پرورش کشور است و در این مسیر به شدت به هم فکری صاحب نظران و دلسوزان این حوزه نیازمند هستند. لذا از همه ی شما عزیزان دردآشنا تقاضا داریم هر نکته ای در این مورد به نظرتان می رسد، دریغ نفرمایید. نگران مستند و دقیق نبودن نظراتتان نباشید، این فضا به منزله ی بارش فکری است و مسائل در مراحل بعد مورد بازبینی و جرح و تعدیل قرار می گیرند.
قطعاً نیازی به تشویق و تحریض نیست؛ که همه ی شما در این زمینه دلی پر درد دارید و زبانی پر آه ...

امید است که تلاش دوستان و یاری خالصانه ی شما مشمول عنایات ربّ العالمین واقع شود و ذره ای در نیل به اهداف عالی جامعه مؤثر باشد.

انواع مواجهه ی تربیتی با اینترنت

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ

مربیان و پدر و مادرهای با دقت، همیشه نسبت به فضای مجازی نگرانی های فراوانی دارند، نگرانی هایی که معمولا به شکل «نفی» ظاهر می شوند. مثلاً این که چگونه دسترسی فرزندانمان به اینترنت را به صورت منطقی «محدود» کنیم. و معمولاً راهکار اثباتی پیش پای متربیان گذاشته نمی شود.

شکی نیست که این گونه برخورد، واکنشی طبیعی و حتی به جا به تهدید فضای مجازی است؛ اما استاد بزرگواری داریم که بیش از آن که معتقد به دور کردن بچه ها از این اقیانوس متلاطم باشند، روی یاد دادن «شنا» تأکید دارند. (بدیهی است آموزش شنا را در استخر شروع می کنند نه در خود دریا!) ایشان مؤکداً یکی از عوامل عمده ی ضربه خوردن فرزندان از فضای مجازی را عدم آشنایی آنان با استفاده های صحیح، مفید و جذاب از این وسیله ی کارآمد می دانند.

باز هم کسانی هستند که در بعد نظری چنین دغدغه ای داشته باشند؛ ولی این استاد عزیز آن را تا حدودی به منصه ی ظهور رسانده اند. یکی از نمونه های این ظهور عملی را در وبلاگ زیر مشاهده کنید: 

کودک خلاق

این وبلاگ نه یک سرگرمی و وقت پر کنی برای خانواده، که به منزله ی همان «استخر» و محملی برای آشنایی فرزندشان با استفاده ی صحیح از اینترنت است.

نگرش تربیتی

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

موسم بهار است و موقع کاشت گل و گیاه! عزیزی به خانه مان آمده بود و غرق تماشای تلاش کسانی بود که در حیاط منزل مشغول کاشت سبزی بودند. شاید حدود یک ساعت به تماشا ایستاده بود.

با من که رو به رو شد، نگاهی کرد و گفت: 

«تازه فهمیدم تربیت چقدر سخت است. می بینی برای کاشتن چند گل و بوته چقدر باید روی خاک کار کنند؟»

جالب است. ما از دیدن کاشت سبزی ذهنمان سر سفره ی آبگوشت می رود و او از دیدن آن به اهمیت زمینه سازی در تربیت پی می برد! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا. 

مربی کسی است که با دیدن هر اتفاق، برداشت انسانی و تربیتی کند. 

(مرحوم علی صفایی حائری در این زمینه ید تولایی داشت. بنگرید به: آیه های سبز، علی صفایی حائری، لیلة القدر و سایر کتاب های آن استاد فقید)

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسکم

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ب.ظ

واقعاً خیلی از کارهایی که ما انجام می دهیم را اگر متربیان و شاگردان و بچه هایمان انجام دهند، مدت ها از خواب و خوراک می افتیم که چرا منِ مربی نتوانستم فلانی را طوری تربیت کنم که فلان خطا را نکند!! دقایقی فکر کنیم ... این طور نیست؟

اصلاً ما باید که را تربیت کنیم؟

مولا علیه السلام فرمود:

«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسّ إماماً فَلیَبدَأ بتَعلیمِ نَفسِهِ قبلَ تأدیبِ غَیرِهِ و لْیَکُن تَأدِیبُهُ بسیرتهِ قبلَ تأدِیبِهِ بلسَانِهِ و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤَدِّبُهَا أحَقُّ بالإجلَالِ مِن معلم النَّاسِ و مُؤَدِّبِهِم.»

کسی که خود را پیشوای مردم قرار می دهد، باید قبل از آن که به تأدیب دیگران اقدام کند، آموزش خود را آغاز نماید

و تربیت او با رفتارش باید بر تربیت با گفتارش مقدَّم باشد

و کسی که آموزگار و ادب کننده ی خود باشد، بیش از آموزگار و ادب کننده ی مردم سزاوار ستایش است.

نهج البلاغه، حکمت 73