تجربه
جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ق.ظ
وقتی چند وقت با چهارتا بچه ی قد و نیم قد 1 تا 5 ساله، آن هم پسر زندگی کنید، تازه می فهمید این هایی که نشسته اند در مورد تربیت نظریه می دهند بدون این که دو تا بچه داشته باشند چقدر مضحک اند!
قضیه ی آن ها و مایی که چشممان به نظریاتشان است، مانند آن کسی است که در بیابان نشسته بود ماهی می گرفت؛ به او گفتند: دیوانه ای؟ به یک نفر که کمی آن طرف تر نشسته بود اشاره کرد و گفت: اگر من دیوانه ام، پس این بابایی که نشسته منتظر من که ماهی هایم را بخرد چیست؟!
البته هیچ نظریه پرداز واقعی از تجربه ی سر و کله زدن با کودکان بی بهره نبوده ولی بعضا این سر و کله زدن در حد کار پژوهشی بوده نه مصداق "زندگی کردن".
آن هایی که بچه دارند این مطلب را خوب می فهمند. آن هایی هم که ندارند اکیداً توصیه می شود خود را از این تجربه محروم نکنند!