دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودکان مصرف کننده» ثبت شده است

کودکان مصرف کننده (6)

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۸ ب.ظ

به کجا چنین شتابان؟!

اندیشمندان و محققان معتقدند، حقایق دردناک مربوط به نسل جدید جامعه‌ی امریکا از قیبل میزان ابتلا به ADHD، افسردگی، دیابت، اضافه‌وزن و ... - که نسبت به نسل گذشته افزایشی باورنکردنی داشته است - ابداً بی ارتباط با فرهنگ مصرف، بازاریابی و مصرف رسانه‌ای در این کشور نیست. پژوهش‌ها حاکی از هم‌بستگی مثبت پایدار بین میزان مصرف رسانه‌ای و احتمال ابتلا به افسردگی و استرس وجود دارد. کاهش میزان امید به زندگی این نسل نسبت به نسل گذشته، پدیده‌ای است که در کل دوران مدرن بی‌سابقه بوده است. سبک زندگی غلطی که رسانه‌ها تبلیغ می‌کنند، منجر به یک بحران سلامتی در کشور شده است.

این درحالی است که دولت علاقه‌ای به فکر کردن به این بحران ندارد و دولت و بازاریابان با تأکید بر این بهانه‌ی غیرمنطقی که حفظ سلامت کودکان وظیفه‌ی پدر و مادر است، از زیر بار صدمات جبران‌ناپذیری که به پیکره‌ی اجتماع وارد کرده‌اند، شانه خالی می‌کنند. اما مگر والدین چقدر می‌توانند در برابر این سیل مقاومت کنند در حالی که یک صنعت 15 میلیارد دلاری تنها برای از بین بردن تأثیر والدین شبانه‌روز تلاش می‌کند؟ اصلاً کودکان که 24 ساعت همراه والدین نیستند!

بسیاری از کشورها قانوناً اجازه‌ی این جنایات را به بازار و رسانه نمی‌دهند و این بسیار عجیب است که دولت امریکا عالمانه نسبت به این موضوع سکوت کرده است.

این بود گزارشی از این مستند. اما سخن پایانی:

سخن پایانی

مستند کودکان مصرف‌کننده، از یک نظر، زنگ خطری است برای مدافعان لیبرالیسم رسانه‌ای، آنان که به هزار دلیل – از جمله حق مسلّم آزادی بیان – با محدود کردن رسانه‌ها به هر نحو مخالفت می‌کنند. شکی نیست که آزاد بودن ظاهری رسانه‌ها از بند مقررات ملی از طرفی و مدیریت شدن پنهان آن‌ها توسط کمپانی‌های بزرگ اقتصادی از طرف دیگر، منجر به تبدیل شدن این وسایل ارتباط جمعی به ابزار سودجویی غول‌های اقتصادی می‌شود. مستند کودکان مصرف کننده، پرده از روابطی بر می‌دارد که در ورای فعالیت‌های رسانه‌ای نهفته‌اند. این اثر ارزشمند، به رغم برخی انتقادات وارد به آن، ما را نسبت به خوراک ذهن و روح فرزندانمان حساس‌تر می‌سازد. خوراکی که شاید برای یک نفر مرگ‌آور نباشد؛ اما جامعه‌ای را مسموم خواهد کرد.

از طرف دیگر، این مستند جلوه‌ی دیگری از امپراطوری سرمایه‌سالاری را بر جهان مدرن نشان می‌دهد؛ تا آن جا که انسان به شک می‌افتد که نکند در پس پرده‌ی همین مستند نیز اهداف سودجویانه‌ی سرمایه‌داران نهفته است! این امر، ما را بیش از پیش نسبت به اهداف و نیات فعالیت‌های به ظاهر غیر اقتصادی حساس می‌سازد. هر چند، این حساسیت و تیزبینی، نباید منجر به نفی و طرد تمام فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی و ... شود. همین امروز هم هستند کسانی که درد انسانیت داشته باشند؛ هر چند کبریت احمر اند!

نکته‌ی دیگری که این اثر یادآوری می‌کند، قدرت بلامنازع تأثیرگذاری رسانه‌های بصری بر جوامع است. در این مستند می‌بینیم که تلویزیون، موبایل، سایت‌های اینترنتی، بازی‌های ویدیوئی و امثال این رسانه‌های دیجیتال، چگونه می‌توانند در صورت وجود یک مدیریت آگاهانه، باعث تغییر رفتار جمعیت عمده‌ای از کل ابنای بشر در یک برهه‌ی زمانی شوند. تعارف نیست؛ کدام جمعیت متمدن را می‌توان یافت که از تشعشعات این رسانه‌ها برکنار باشد؟ و آیا انسان‌های اثرگذار فردا، غیر از همین کودکان مسحور رسانه‌ی امروزند؟ آن‌چه امروز هر فرهنگ و تمدنی برای بقای خود نیاز دارد، مجهز شدن به سلاح «مدیریت رسانه‌ای» و «مدیریت هنری» است.(1) غرض این که امروز، در موج سوم و چهارم تمدنی و در جامعه‌ی اطلاعاتی و شبکه‌ای، بی‌معنی است اگر کسی داعیه‌ی اثرگذاری اجتماعی داشته باشد (در هر جهت و با هر شدتی) و رسانه‌های نوین را فراموش کند. امر حیاتی آموزش و پرورش نیز از این قاعده مستثنی نیست.

امیدواریم دست‎اندرکاراین تعلیم و تربیت کشورمان، از بالاترین سطح تا پایین‌ترین سطح (که من و شما را هم شامل می‌شود) به اهمیت رسانه، ابزارهای ارتباط جمعی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و فضای سایبر ایمان بیاورند و قدمی در راه مدیریت این نهاد جوان اجتماعی بردارند.


1) توجه دارید که مدیریت هنری و رسانه‌ای چیزی بیش از تربیت هنرمند و رسانه‌شناس است. بهترین هنرمندان و اصحاب رسانه، تواناترین کارگردان‌ها و بازیگران، حرفه‌ای‌ترین پویانماها و صداگذاران، قابل‌ترین تهیه‌کنندگان و مجریان، همه و همه در صورتی در راستای اهداف یک فرهنگ و تمدن فعالیت خواهند کرد که توسط مدیران آگاه و توانمند هنری و رسانه‌ای، راهبری شوند. این نکته را از استاد بزرگوار، دکتر شاه‌حسینی آموختم.

کودکان مصرف کننده (5)

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ب.ظ

کودکان کهنسال

یکی از اثرات فرهنگ مصرفی و مادی این است که کودکان دیگر حق کودک بودن ندارند. آنان به سرعت رشد می‌کنند و مجبورند مثل بزرگسالان لباس بپوشند، رفتار کنند و خرید نمایند. کودکان به طور طبیعی دوست دارند زودتر بزرگ شوند و مثل بزرگترها رفتارکنند و تولیدکنندگان از این میل کودکان استفاده کرده، سن فروش محصول را کمتر و کمتر می‌کنند.
یکی از بهترین نمادهای شیفتگی صاحبان صنعت و سرمایه به فشرده‌سازی دوره‌ی کودکی، ابداع واژه و مفهوم tween است. یعنی سنی بین (between) کودکی و نوجوانی. شرکت‌های زیادی روی تولید محصولات برای این سن و القای نیاز به tween ها کار می‌کنند. البته کران پایین سنی tween چیز نامعلوم و متغیری است: 8 سال، 6 سال یا حتی 4 سال!
راهبرد اصلی برای سوءاستفاده‌ی تجاری از دختران، ترغیب آنان به استفاده از لباس، وسایل و آرایش‌های جذاب و حتی تحریک‌کننده‌ی جنسی است. آنان از سن پایین می‌آموزند که مقبولیت در بین همسالان، تابع جذابیت جنسی است.
پسران نیز می‌آموزند که برای زودتر بزرگ شدن، باید خشونت و سختی و جدیت بیشتری داشته باشند. جنگجویی و تفنگ اسباب بازی داشتن، حس بزرگسالی را به آنان القا می‌کند و اینگونه، در دام بازاریابان می‌افتند. کودکان، هر روز، بیشتر و بیشتر در معرض بازی‌ها و فیلم‌ها و صحنه‌های خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه به بدترین نحو آن قرار می‌گیرند. آنان از تماشای خشن‌ترین صحنه‌ها لذت میبرند و می‌آموزند که در هنگام تعارض، باید جنگید و خشن بود.
جالب اینجاست که سیستم درجه‌بندی سنی محصولات رسانه‌ای، توسط خود تولیدکنندگان تنظیم می‌شود. آنان به مرور زمان، محتواهای خشن را برای سنین پایین‌تر تجویز کرده‌اند و در این رابطه، با روان‌شناسان نیز مشورت نمی‌کنند؛ چرا که معیار آنان این نیست که چه سنی برای دیدن این محتوا مناسب است؛ بلکه آنان می‌پرسند: پدران و مادران به بچه‌های چندساله‌ی خود اجازه‌ی دیدن این محتوا را می‌دهند؟! 

استثمار آشکار و پنهان کودکان خردسال

تلاش برای شکار کودکان، به tween ها محدود نمی‌شود؛ محصولات نوزاد هم امروز دارای برندها و تصاویری است که استراتژی «وفاداری به برندها، از گهواره تا گور» را پیاده می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که کودک از شش‌ماهگی توانایی درک برندها را دارد و لذا می‌توانیم ذهن او را طوری شکل دهیم که به برند ما علاقه‌مند شود و نیازهایی که ما می‌خواهیم احساس کند.
اما یک جریان رسانه‌ای جدید، به وجود آمده و رو به گسترش است که تلاش می‌کند جایگزین مناسبی برای رسانه‌ی مخرب باشد. این برنامه‌های آموزشی کودکانه از اشکالات رایج رسانه‌ها مثل خشونت، محتوای صریح جنسی و جای‌گذاری محصول مبرا هستند و ادعا دارند که می‌توان با استفاده از این برنامه‌ها، خلاقیت و هوش نوزادان را پرورش داد. والدین با تهیه‌ی اینگونه رسانه‌ها برای کودکانشان، احساس می‌کنند که آنان را از دام رسانه‌های بد رهانیده‌اند و به رشد ذهنی‌شان نیز کمک کرده‌اند.
اما سؤالی جدی مطرح است مبنی بر این که آیا این رسانه‌ها واقعاً برای کودکان مفید اند؟ آیا توانایی تحصیلی یا ظرفیت‌های شناختی کودکانی که با این برنامه‌ها تغذیه شده‌اند، تفاوت معناداری با دیگر کودکان دارد؟ تاکنون هیچ پژوهشی چنین چیزی را تأیید نکرده است. اما والدین می‌ترسند اگر برای فرزندانشان این وسایل (کارتون‌ها، اسباب‌بازی‌ها و ...) را تهیه نکنند، آن‌ها از هم‌سن‌های خود عقب بمانند؛ لذا فروشندگان اینگونه محصولات نیز سود کلانی به جیب می‌زنند! نگاهی به میزان سود این شرکت‌ها در سال‌های اخیر، گواه صدقی بر این مدعاست. در واقع، این هم نوعی استثمار است؛ منتها پنهان و در قالبی نرم‌تر و با تبعاتی سبُک‌تر.

 

برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند کودکانی که این کارتون‌های -به اصطلاح- آموزشی را تماشا می‌کنند، دایره‌ی لغات کمتری نسبت به سایرین دارند! نه تنها هیچ پژوهشی بر توانایی یادگیری کودکان زیر 30 ماه از لوازم الکترونیکی صحه نمی‌گذارند، بلکه برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که صرف تماشای زیاد تلویزیون، به توانایی یادگیری کودکان صدمه می‌زند. هر چه کودکان در خردسالی بیشتر تلویزیون تماشا کنند، احتمال بروز اختلال نقص توجه در سال‌های ابتدایی مدرسه در آنان بیشتر می‌شود و این به ماهیت تلویزیون دیدن (تماشای تصاویر جذاب و متحرک) مربوط است نه به محتوای آن.
در واقع آنچه باعث رشد واقعی توانایی شناختی کودکان میشود، ارتباط چهره به چهره با والدین و برادر و خواهر و همسالان، تعامل با انسانها، دستکاری محیط فیزیکی اطراف با دست و دهان و ... ، بازیهای خلاقانه و حل مسائلِ باز انتهاست، نه تعامل منفعلانه با فضای مجازی تلویزیون. جالب اینجاست که تلویزیون و رسانههای مشابه، نه تنها این نیاز را تأمین نمیکند، بلکه کودکان را از فرصتهای مفید مذکور نیز باز میدارد. تحقیقات نشان داده است که زمانی که کودکان 9 تا 12 سالهی امریکایی طی ده سال گذشته به بازیهای خلاقانه اختصاص میدادند، 94 درصد کاهش یافته است! 
همچنین، بنیاد اساسی تمام تواناییهای شناختی آینده، منوط به روابطهی عاطفی و تعلق و دلبستگی و احساس صمیمیت و اعتماد او به مادر و انسانهای اطراف است؛ چیزی که داشتن تلویزیون و کامپیوتر و اینگونه رسانههای نوین، آن را مختل میکند.
ما امروز با انواع وسایل الکترونیکی قابل حمل، فرصت «با خود سرگرم شدن» را از کودکان سلب کردهایم؛ آن هم با سرگرمیهایی که امکان خلاقیت را از آنان میگیرد. وقتی یک کودک با اسباببازیهای مبتنی بر کارتونها بازی میکند، خودش توانایی خلق داستان را ندارد. جالب اینجاست که این مفهوم به آنها القا میشود که آنها نمیتوانند بدون داشتن وسایل واقعی (مثل تفنگ و شمشیر و چوب جادو) بازی کنند. آنان حتی در همین حد هم اجازهی تخیل و به کارگیری قدرت خلاقیت ندارند.

 

کودکان مصرف کننده (4)

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ب.ظ

در بخش‌های قبلی این گفتار، دیدیم که مستند کودکان مصرف کننده از ظرفیت عظیم تجاری کودکان، تلاش مذبوحانه‌ی حامیان کودک در امریکا برای وضع قانون ممنوعیت تبلیغات برای کودکان، هجمه‌ی رسانه‌های کودک برای ایجاد نیازهای کاذب برای آن‌ها و نقش انواع رسانه‌ها از جمله کارتون‌ها، بازی‌ها، سایت‌های سرگرمی و حتی مدارس در این راستا سخن گفته. در ادامه، به بخش‌های بعدی این مستند می‌پردازیم.

چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر بَرَد کالا!

اتفاق دیگری که در جریان است، سرمایهگذاری جدی روی تربیت آکادمیک متخصصان بازاریابی کودکان است. امروز، دانشمندان علوم رفتاری در خدمت بازاریابان قرار گرفتهاند تا با شکلدهی علائق کودک، برندها را وارد بافت زندگی آنان و منافع تولیدکنندگان را جلب کنند. روانشناسان به طور گستردهای در بازاریابی به کار گرفته میشوند و امروزه دیگر تمام فعالیتهای بازاریابی کودکان مبتنی بر پژوهشهای روانشناختی است؛ این در حالی است که دردمندان سؤالی جدی مطرح میکنند: آیا متناسب با رشد و گسترش این همه پژوهش - که به خودی خود بد نیست - بررسیهای بیشتری نیز برای بهبود زندگی و سالمتر زیستن کودکان انجام میگیرد؟ پاسخ منفی است! اما وقتی بحث بازار و فروش محصول به میان میآید، انواع و اقسام روشهای پژوهش برای تشخیص سلایق کودکان به کار گرفته میشود. از روش گروههای هدف (1) گرفته تا آینههای دوطرفه و تحلیل مسیر نگاه (2) تا ام آر آی گرفتن از مغز هنگام نشان دادن فیلمهای تبلیغاتی و در نهایت، روشهای قومنگاری. در روش قومنگاری رفتار کودکان در فضاهای مختلف مانند فروشگاه، مدرسه، در شهر بازی، سر غذا و حتی در حمام ضبط و تک به تک تحلیل میشود! روشی که بعضی آن را وحشتناک خواندهاند.

اما در برابر فعالیت سرویس اطلاعاتی دختران، GIA، همه‌ی این‌ها بسیار شرافتمندانه به نظر میرسد! این شرکت بازاریابی در سراسر امریکا چهل هزار "مأمور مخفی" دختر (بخوانید: جاسوس کوچولو!) 8 تا 29 ساله در اختیار دارد که در ازای گرفتن پول، با شرکت در جمعهای دخترانه یا حتی تشکیل جمعها و مهمانیهایی، بحث را به محصولات تجاری میکشانند و با ادبیاتی متناسب با سن دوستانشان سعی در شناختن سلایق تجاری آنها دارند. این کار - که به نوعی یک جاسوسی واقعی محسوب میشود - با اعتراض جدی برخی متخصصان روبهروست؛ اما دستاندرکاران این امر، چندان توجهی به اخلاقی بودن این کار ندارند؛ کودکان، مصرفکنندگان فردا (و امروز) هستند و با شناخت آنها، پیکرهی تولید جامعه به حرکت در میآید. دیگر چه باک؟!

girls intelligence agency

پارادایم جدید: ارزش‌سازی

مرحلهی بعد، روی آوردن به تبلیغات نمادین به جای اغراق کردن در ویژگیهای واقعی یا مطلوب محصول است. تبلیغ نمادین بدین معناست که به جای بزرگ جلوهدادن کارکرد واقعی محصول، روی ارزش اجتماعی آن تأکید میشود. لذتبخش بودن(3) (یا به عبارت دقیقتر: حال دادن!) به عنوان یکی از این ارزشها تبلیغ میشود. اینگونه، دیگر لازم نیست برای تبلیغ یک نوشابه آن را سالم یا مفید توصیف کرد؛ بلکه کافی است روی جنبهی لذتبخش بودن آن (در معنای اجتماعیاش) مانور بدهیم و آن را به عنوان یک هنجار در میان جوانانِ به اصطلاح خفن (!) معرفی کنیم.

coke

در این بازی، ماهیت انسان، به عنوان انسان داشتنی تعریف میشود که انسان، چیزی نیست جز همان چیز که میخرد و دارد و مالک آن است.(4) اینجاست که تبلیغ محصولات، جای خود را به تبلیغ ارزشها می‌دهد و این نگرانکننده است. ارزش اصلی‌ای که به طرق مختلف و بارها و بارها به کودکان و نوجوانان فروخته میشود این است که این اجناس و اشیا و برندها هستند که ما را خوشحال و کامیاب میکنند. این رویکرد باعث شده که فرهنگ مصرفی کودکان از یک سطح ارزان قیمت به یک سطح بالا و گران قیمت تبدیل شود. دیگر، ولخرجی، کامیابی آنی و مادیگرایی هویت اصلی مصرفکننده را شکل میدهند. البته این هویت، ناگزیر تأثیراتی بر ساختار شخصیت کودکان دارد: اگر آنان قبلاً آرزوی رسیدن به شغلهایی را داشتند که برایشان جذاب و شیرین بود (مثل پلیس، خلبان، فضانورد یا معلم)، از حدود دههی 80، تنها معیار اصلیشان در شغل مورد علاقه، پولدار شدن است. میخواهم ثروتمند شوم، خیلی پول داشته باشم یا چیزهای زیادی بخرم. اینگونه ذهن آنان به طور عمیقی بازسازی میشود.


1)Focus Groups
2) Eye Tracking
3) Being cool
4) این طرز نگاه به انسان، البته نسبت به دو نوع ماهیت دیگر انسان، یعنی انسانِ بودنی و انسانِ شدنی، سخیف‌ترین نوع نگاه است؛ اما وقتی سرمایه، مایهی حسن و قبح باشد، دیگر همهی این حرفها بیمعنی و صدمنیکغاز است!

کودکان مصرف کننده (3)

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ق.ظ

نیازسازی، مرحله‌ی جدید تبلیغات

با گذشت زمان بسیار کوتاهی از الغای قانون منع تبلیغات برای کودکان، شاهد مرحلهی جدیدی از بازار کودک هستیم: رسانه، دیگر فقط تبلیغکنندهی محصولات موجود و افزایشدهندهی احساس نیاز به آنها نیست؛ بلکه با ایجاد نیازهای جدید و اشتهای کاذب برای کودکان، زمینهساز تولید محصولات جدید است: اسباببازیها، لباسها، خوراکیها و وسائلی که بر اساس فیلمها و کارتونها و شخصیتهای آنها تولید شدهاند و تنها به این دلیل به شدت مورد اقبال کودکان هستند که مزین به تصاویر یا اسامی کارتونها و بازیهای محبوبشان هستند. نیرومندترین احساسات و تعلقات کودکانه به خدمت گرفته میشوند تا سودهای هنگفت به ارمغان آورند.

 

تولیدکنندگان با دانستن نقش پررنگ روانشناختی شخصیتهای کارتونی در شخصیت و رشد و دلبستگی کودکان، به هر وسیلهای سعی میکنند برندها را وارد زندگی آنها کنند تا کشش آنها به سمت محصولات حفظ شود؛ کششی که کسی نمیتواند از آن ممانعت کند! وقتی کودک اصرار دارد خوراکیای بخرد که عکس باب اسفنجی دارد و بدون آن که ذرهای از آن امتحان کرده باشد، قسم میخورد که خوشمزهترین خوراکی دنیاست، چگونه میتوان مانع او شد؟

رسانه، سرگرمی و مدرسه به میدان می‌آیند

در این میان، صنعت رسانه و صنعت سرگرمی نیز با قدرت به کار خود ادامه میدهند: گنجاندن محصول به شکل افراطی در فیلمها و بازیها و برنامههای مختلف به چشم میخورد. این امر در فضای بازیهای اینترنتی به شدت چشمگیرتر است. ما شاهد نسل جدیدی از بازیهای رایانهای و اینترنتی هستیم که رسماً یک محصول خاص را تبلیغ میکنند و لذا advergames خوانده میشوند. همچنین، گوشیهای تلفن همراه کودکان وسیلهی تبلیغات فراوان است.

علاوه بر تبلیغ محصول، بسیاری از این بازیهای اینترنتی، کودکان را به خرید بیشتر و فرورفتن در فرهنگ مصرفی تشویق میکنند. بخش شیرین قصه اینجاست که توانایی فوقالعادهی کسب اطلاعات شخصی (مثل سن و جنس و ...) از سایتها و بازیهای مجازی، فرصتی برای تبلیغ بر اساس ویژگیها و سلائق شخصی فراهم میآورد. همچنین، وب 3 این امکان را فراهم آورده که هر صفحه، با توجه به اطلاعات شخصی و سابقهی جستجوی کاربر، خصوصیسازی شود و این، فرصت خوبی برای به حداکثر رساندن تأثیر تبلیغات است.

یکی دیگر از ظرفیتهای به کارگرفتهشده برای استفادهی تجاری از کودکان، ظرفیت مدارس است. با وجود تناقض آشکار هدف مدرسه که پرورش تفکر و استدلال است و هدف تبلیغات که سرکوب تفکر و وسوسه کردن برای خرید محصول است، مدارس نیز با سازوکارهایی همچون رادیو و تلویزیون تبلیغاتی مخصوص مدارس، بردن دانشآموزان مدارس به فروشگاههای بزرگ به عنوان اردو و ...، در این بازی درگیر شدهاند.

کودکان مصرف کننده (2)

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

ظرفیت تجاری عظیم کودکان

در ابتدای مستند، ظرفیت عظیمی که در کودکان امریکایی با داشتن جمعیتی بالغ بر 52 میلیون نفر نهفته است بررسی می‌شود. قدرت خریدی که یک کودک دارد و پولی که مصرف می‌کند، علیرغم تصور، بیشتر از یک بزرگسال است. مخصوصاً در فرهنگ امروزی جامعه، خواست کودک بر تمام تصمیمات خرید خانواده تأثیر می‌گذارد؛ چه به لحاظ حق طبیعی‌ای که برای انتخاب کودک در نظر گرفته می‌شود و چه به لحاظ سازوکارهای عمیق تأثیرگذاری مانند عامل غر زدن1! این واقعیت، یک مژده‌ی بزرگ برای تولیدکنندگان است. خریدی که مستقیماً توسط کودکان انجام می‌شود، حدود 40 میلیارد دلار در سال محاسبه شده است؛ در حالی که خریدی که بزرگسالان تحت تأثیر کودکان انجام می‌دهند، 700 میلیارد دلار در سال است!

کودکان مصرف کننده

وقتی این مسأله را در کنار تأثیرپذیری فوق‌العاده‌ی کودکان از تبلیغات بررسی می‌کنیم، نتیجه محیرالعقول است. عرصه‌ی خالیِ ذهن کودک مانند اسفنجی است که هر مایعی را جذب می‌کند و دلِ صاف و ساده‌ی او را هر چیزی که چشم ببیند، به سرعت تسخیر می‌سازد. در این فضا، بازوهای تبلیغاتی شرکت‌های اقتصادی، با راهکارهایی چون برندسازی، قهرمان‌سازی، بازاریابی در مدارس، گنجاندن محصول2، بازاریابی پنهان و ... کودک را در فضای مملو از برندها و تبلیغات پر زرق و برق و فریبنده غرق می‌کنند. بدین شکل که در آنِ واحد از 6 جهت توسط رسانه‌های مختلف از تلویزیون و موبایل و آیپد و ... در قالب تبلیغات بازرگانی، فیلم‌ها و کارتون‌ها و بازی‌های رایانهای، به ذهن کودک حملهور می‌شود و او را اشباع می‌سازد. تداوم این بمباران تبلیغاتی باعث شکلدهی دائمی به ذهنیت و دلبستگی و عشق کودک در راستای منافع غول‌های سرمایه ای میگردد.

محدودسازی قانونی: تلاشی مذبوحانه

با پررنگ‌تر شدن این فضا بعد از دهه‌ی 1970، مقاومت‌هایی در برابر آن شکل میگیرد؛ چه، این تهاجم عظیم، چیزی نبود که از چشم یک ملت پنهان بماند. لذا در کمیسیون تجارت فدرال امریکا (FTC)، قانونی علیه تبلیغات بازرگانی برای کودکان زیر 17 سال وضع میشود. اما همان طور که انتظار میرود، عقلا و دلسوزان قوم، یارای مقابله با قدرت سرمایهداران را ندارند: در سال 1980 قانون بهبود کمیسیون تجارت فدرال تصویب میشود و به موجب آن، حق قانونگذاری در مورد بازاریابی کودکان، از FTC سلب میشود تا دیگر جرأت بیحرمتی به بت بزرگ سرمایه را نداشته باشد! قطعهی بعدی پازل در سال 1984 و توسط ریگان کامل شد. دولت راستگرای ریگان که تنها راه حل مشکلات اقتصادی را خلع ید دولت از قانونگذاری بر صنعت و بازار آزاد می‌دانست، با استدلالهایی در ظاهر در جهت منافع ملی، تمام قوانین تلویزیونی مربوط به کودکان را لغو کرد و به موجب این دو قانون، سرمایهداران و صاحبان رسانه، آسودهخاطر، فعالیت در بازار پر سود تبلیغات کودکانه را از سر گرفتند؛ به طوری که نرخ رشد سالانهی هزینهی مصرف کودکان، از 4 درصد (قبل از الغای قانون تبلیغات برای کودکان در سال 84) به 35 درصد افزایش یافت و رقم 4.2 میلیارد دلاری آن در سال 84، تا حدود سال 2008 به 40 میلیارد دلار رسید!


1. Nagging Factor

2. Product Placement

کودکان مصرف کننده (1): معرفی

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ق.ظ

کودکان مصرف‌کننده

کودکان مصرف کننده: تجاری شدن کودکی 1

مستند کودکان مصرف کننده، مرثیه‌ای مختصر از مثنوی هفتاد من کاغذِ چالش‌های تربیت در جامعه‌ی پساصنعتی است؛ حکایت قربانی کردن کودکان به پای خدای سرمایه، توسط دو پاسدار همیشه بیدار سرمایه‌داری، یعنی جادوگر ماهری به نام رسانه و صنعت غول‌آسایی به نام سرگرمی. این مستند، کوشش بیدارگرانه‌ی جمعی از عقلای ملت امریکاست، ملتی که گرفتار چنگال‌های در دستکش مخملی پنهان امپریالیسم اقتصادی شده‌اند و هر لحظه با لذت و ولع و طمع بیشتری خود را فدای خداوندان سرمایه می‌کنند! چرا که به قول تافلر، سلطه با طعم موج سوم (یعنی در جامعه‌ی اطلاعاتی) با زور یا تطمیع اقتصادی صورت نمی‌گیرد که سلطه‌پذیر احساس خفت یا اجبار کند؛ بلکه از طریق تأثیرگذاری خودخواسته و با سلاح علم و رسانه انجام می‌گیرد.

در ایام آینده قصد داریم پرده‌پرده از این نمایش رنگارنگ را برایتان روایت کنیم. امید است که مفید فائده باشد. توجه داشته باشید که دیدن مستند بی‌تردید لطف دیگری دارد ولی سعی داریم با تبدیل تصاویر به کلمات، زمینه‌ی بحث و گفت‌وگوی بیشتر در این باره را فراهم کنیم؛ پس با قلم خود همراهمان باشید.

بخش اول مستند، با زیرنویس فارسی از سایت سیمافکر :

 


1. Consuming Kids: The Commercialization of Childhood

یارانه ...

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ
یار

یک سال از بنا کردن این خانه می گذرد و ما در آن از همه چیز و همه کس گفتیم و شنیدیم إلا تو.
نه آن که از تو نگفته باشیم؛ ولی هر چه باشد تو صاحب خانه ای. سر سفره ی صاحب خانه حتی اگر کسی به ما غذایی تعارف کند و از او تشکر کنیم، نباید فراموش کنیم که تشکر اصلی باید از میزبان باشد. (1)
اجازه بده از این به بعد کمی بیشتر، از تو یاد کنیم.

می دانم این خانه را به نام تربیت بنا کرده ایم و درب آن به روی همه گشوده است.
و می دانم خیلی ها اگر وسط بحث تربیتی، وسط بحث جدی، وسط بحث علمی، نامی از تو و حرف های تو بیاید، اخم می کنند.
می دانم در این جهان، یاد کردن از تو و دستورات تو را، با لفظ شعار و ایدئولوژی و کهنه گرایی و ... مترادف کرده اند و -به قول آن که فیلسوفش می خوانند- تو را کشته اند!
و می دانم ما منسوبین به تو، کمکت که نکرده ایم هیچ، با خرابکاری هایمان مردم را از تو دورتر هم کرده ایم. (2)
می دانم که دین را امری سنتی تلقی می کنند و امر سنتی در دنیای علم مدرن، حق اظهار نظر ندارد.

اما چه کنم که همه کس، هر چه دارند از تو دارند. اگر از هگل و دکارت می خوانم، اگر از روسو و کانت می آموزم، اگر از دیویی و کلاپارد و مونته سوری ایده می گیرم، همه و همه هر بهره ای از حقیقت دارند از نور وجود تو دارند.
چه کنم که نمی توانم صرفاً با گذاشتن نام «ایدئولوژی و مذهب» بر دستورات تو، از تو گریزان باشم.
چه کنم که می بینم، وقتی همه مرا برای خودشان می خواهند، وقتی حتی بسیاری از فعالیت های علمی به ظاهر انسان دوستانه، تزویرگرانه در خدمت زور و زر صاحبان سرمایه و قدرت است (3)، تنها تو هستی که فقط و فقط مرا برای خودم دوست داری و برای خودم به من امر و نهی می کنی.
چه کنم؟
نمی توانم از تو نگویم از ترس این که مرا متحجر نخوانند. از تو گفتن، دل های پاک را نورانی می کند؛ ولو صاحب آن دل ها، میانه ی خوبی با لفظ «دین» نداشته باشند!
پس بگذار هوای خانه مان را معطر به نام تو کنیم ای یار، بگذار هر از گاهی، «یارانه» بنویسیم. نه یارانه ای که به خاطرش بر ما منت بگذارند و ما را از قطع شدنش بترسانند! بلکه یارانه ای که از یار است و ما را در فهم بهتر انسان و راه تربیت او یاری می دهد.

1) الحمد لله ربِّ العالمین
2) دیروز سوار تاکسی شدم، کمتر از مبلغ متداول مسیر کرایه گرفت. گفتم دیگر آدم ها زورشان می آید کمتر از هزار تومان بگیرند، حتی برای مسیری کوتاه. گفت: «آن ها دین دارند. من دین ندارم، وجدان دارم!» اگر خرابکاری ها و بخور بخور ها و خودخواهی ها یا ناآگاهی ها و شتاب زدگی های امثال ما نبود، آیا سیاست دشمن در تخریب چهره ی دین اینقدر مؤثر می افتاد؟!
3) شرح این مدعا مجال بسیار فراخی می طلبد و اثبات آن گفت و گویی بسیار طولانی. به عنوان یک نمونه ی کوچک (که البته به تنهایی نمی تواند ادعای ما را ثابت کند) نگاه کنید به مستند «کودکان مصرف کننده» ساخته شده توسط Media Education Foundation. برای دانلود مستند با زیر نویس فارسی: رک. سیمافکر