دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

بزرگ مربی هستی

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ب.ظ

پادشاهی به قصد شکار خارج شد و با دیدن آهویی، طمع در صید او بست؛ پس ملازمان را فرمود او را به من واگذارید که میل دارم به تنهایی صیدش کنم. چون به تعقیبش درآمد، حیوان ملتفت شد و پا به فرار گذاشت. شاه در پی او تاخت و تاخت تا از همه ی همراهان دور شد. چون به سعی و جهد نتوانست آهو را صید کند، متوجه خرگاه خود شد؛ اما دریغ که راه را گم کرده و در بیابان بی آب و علف، اسیر حیرت و سرگردانی شده بود...

مهد بابا ندارد!

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ب.ظ

اهمیت تربیت کودک بر هیچ کسی که اندکی از تعلیم و تربیت بداند پوشیده نیست و قبلاً هم به آن اشاراتی کرده ایم. امّا آن چه امروز گریبانگیر مسأله ی تربیت کودک شده، قدری نیازمند تأمل است: با صنعتی شدن جوامع، امر تربیت کم کم از نهاد خانواده به نهاد آموزش و پرورش منتقل می شود. (از جمله دلایل می توان به اشتغال زنان، کاهش تعداد فرزندان، تخصصی شدن امور حتی تربیت و ... اشاره کرد) این شاید به تنهایی اشکالی نداشته باشد (که بعضی متخصصان معتقدند اشکال دارد) ولی لازمه ی سلامت این انتقال، تحول ماهوی نظام آموزش و پرورش و ایجاد ظرفیت در نهادهای رسمی برای برعهده گرفتن بار سنگین پرورش کودکان است. این امر در جوامع در حال توسعه اتفاق نیفتاده و آن چه شاهد هستیم، بیرون کشیدن امر تربیت کودک از دست خانواده و سپردن آن به نهادی است که کمّاً و کیفاً توانایی آن را ندارد؛ لذا کودک بدبخت از این را رانده و از آن جا مانده شده! بی تردید یکی از مهمترین بازوهای تربیت کودک در جامعه ی صنعتی و فراصنعتی، مهدکودک ها هستند.

اخیراً پرونده ای توسط دوستان اندیشکده ی تعلیم و تربیت دال در حال تدوین است تحت عنوان «مهد بابا ندارد». در این مجموعه سعی شده وضعیت مهد کودک های ایران با دقتی دوباره بررسی و آسیب شناسی شود. گفتارها و مصاحبه های این مجموعه به تدریج در سایت خبری عیارآنلاین در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.

معلم وقتی اینگونه است ... !

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۱ ب.ظ

در  یکی از مطالب قبلی به فرایند استخدام معلم در کشور سوئد اشاره شد. در این جا نمونه ای از استخدام معلم را در یکی از مدارس غیر دولتی خوب پایتخت مرور می کنیم.

اخیراً یکی دو تا از دوستان که دانشجوی سال دوم فنی هستند، در دبیرستانی به عنوان کمک معلم راهنما(1) مشغول به کار شده اند. به این صورت که از آنان دعوت شده بیایید مثلاً دو روز در هفته کنار دست معلم راهنما کمک کنید. از آن ها پرسیدم آیا به شما جزوه ای، کتابی، چیزی در مورد طرز برخورد با دانش آموزان و کلاً تعلیم و تربیت داده اند؟ جواب منفی بود!

خب این ها از فارغ التحصیل های همان مدرسه بوده اند و جزء آن دسته از فارغ التحصیلان که واجد میزان بالایی از شایستگی های تربیتی مورد نظر مدرسه هستند (تحصیلی، اخلاقی، ارزشی و ...)؛ اما این دلیل نمی شود که آن ها را به عنوان افرادی که بیشترین ارتباط را با دانش آموزان دارند استخدام کنیم، بدون آن که کوچکترین راهنمایی در حوزه ی اصول تعلیم و تربیت به ایشان ارائه شود!

هر چند اضافه شدن به پیکر رسمی آموزش و پرورش ممکن کمی معقول تر و اصولی تر از رویه ی استخدام در برخی مدارس غیر دولتی باشد، این قبیل عملکردها نشانگر دیدگاه عمومی جامعه ی ما به معلم و شایستگی های اوست. تا وقتی این دیدگاه در جامعه حاکم باشد، معلوم است که پیشرفتی در آموزش و پرورش حاصل نمی شود؛ چرا که مهم ترین قوه ی محرکه ی آموزش و پرورش - به نظر متخصصان - معلم است.

پ.ن: چندی پیش مدیر یکی از مدارسی که در آن تحصیل کرده بودم - که حقیقتاً فرد دلسوز، خوش فکر و پرتلاشی هستند - به من فرمودند: «چه خوب است جزوه ای آماده شود برای جوانانی که می خواهند به حیطه ی معلمی و کار مدرسه وارد شوند. شما (به عنوان دانشجوی علوم تربیتی) وقتی درس های مختلفتان را می خوانید، مترصد باشید رؤوس مطالبی را که یک معلم باید بداند، یادداشت برداری و خلاصه کنید تا چکیده ی هر درس، از روان شناسی رشد گرفته تا فلسفه تعلیم و تربیت تا روش ها و فنون تدریس و ...، به صورت یک جزوه ی - مثلاً - دویست صفحه ای درآید و همه ساله، این جزوه در کارگاهی چند روزه به نیروهای جدید تدریس شود.» واقعاً ایده ی بسیار کارآمدی است؛ دوستانی که در این رشته ها هستند، لطفاً مد نظر قرار دهند.


1) معلم راهنما یا مشاور، پدیده ایست که امروزه در بسیاری از مدارس جا افتاده است. این پدیده، هر چند در کشورهای خارجی از سال ها پیش به کار گرفته می شد، در ایران برای اولین بار در مدرسه ی علوی ابداع شد. (تا آن جا که ما و متخصصانی که ما می شناسیم اطلاع داریم. لازم به ذکر است که این طرح، نه تقلید از کشورهای خارجی، بلکه حاصل نوآوری بانیان آن بوده است.) این سمَت، عهده دار رسیدگی به تمامی امور تک تک دانش آموزان یک پایه است و در واقع نخ تسبیح تمام فعالیت های آموزشی - پرورشی مدرسه محسوب می شود. معلم راهنما اختیار تام امور دانش آموزان پایه اش را بر عهده دارد و لذا مسؤولیت کامل آن را نیز قبول می کند. معلمین راهنما معمولاً افرادی باتجربه و با شایستگی های بالا هستند که بتوانند نقش مشاوره و راهبری تک تک دانش آموزان (= فرزندان) خود را در همه ی ابعاد درسی، اخلاقی، اجتماعی و ... به بهترین نحو انجام دهند.

به دانشجوی علوم تربیتی چه باید درس داد؟

يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۹ ق.ظ
«من ترجیح می دهم سر کلاس مطلب غیرمرتبطی بگویم که به درد بچه ها بخورد تا این که درسی بدهم که گوشی تشنه ی شنیدن آن نیست. من چطور می توانم مطلبی به دانشجو درس بدهم که اصلاً دغدغه ی او نیست؟ چرا باید از فلان موضوع و بهمان مسأله بگویم که اصلاً حسی به آن ندارد؟ ...»
از زبان یک استاد دانشگاه در مورد برنامه ی درسی آموزش عالی بشنویم.

معنادرمانی

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۲ ب.ظ

چندی پیش وارد نمازخانه ی دانشکده شدم و یکی از دانشجویان روان شناسی را دیدم. نمازش را خوانده بود و نشسته بود. مرا که دید، گویی که سؤال نپرسیده ای را جواب دهد، گفت: «می دانی، این روزها، روان شناسی کمتر به معنویت و روحانیت توجه دارد؛ در حالی که نمی توان انسان را بدون روح شناخت. روان شناسی تنها این ذهن مادی را می شناسد و از روح غافل است...» خلاصه دقایقی درباره ی اهمیت معنویت و روحانیت در روان شناسی صحبت کرد و در آخر به عنوان نمونه، کتابی را معرفی کرد از ویکتور فرانکل، روان پزشک اتریشی. کسی که مکتبی در روان شناسی با عنوان معنادرمانی ابداع کرده: انسان در جست و جوی معنا.

Man's search for meaning

آن روز تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم. بخش اول کتاب، اتوبیوگرافی نویسنده از زندگی در اردوگاه های کار اجباری هیتلر در جنگ جهانی است که به نوبه ی خود برایم جالب بود. گزارش سختی های جان فرسا و فشارهای دیوانه کننده ای که زندانیان تجربه می کردند و نوع مواجهه ی آنان با این فشارهای جسمانی و روانی، در ذهن نویسنده - که خود، روان پزشک بوده - مکتب معنادرمانی را شکل داده. چکیده ی سخن او در این بخش این است: کسانی که در زندگی خود «معنا» داشتند و ایده آلی را جست و جو می کردند، در مقابل مشکلات، به مراتب مقاوم تر بودند. حتی کسانی که این معنا و هدف ایده آل داشتن، به ایشان امید بخشیده بود، در برابر بیماری های جسمی بیشتر دوام می آوردند.

بخش دوم کتاب، بسط و توضیح یافته هایی است که در بخش اول اجمالاً به آن ها اشاره شده. یادم می آید وقتی مشغول مطالعه ی این بخش شدم، در سالن مطالعه یودم؛ با این حال نمی توانستم شعف خود را از خواندن ایده های نویسنده پنهان کنم! ایده ای ساده ولی عمیق و تأثیرگذار که در زندگی شخص من همیشه نقشی بنیادی بازی می کرده.

اگر بخواهم یکی از نگرش های مؤثر در آرامش روان و رضایت از زندگی را در زندگی خود بیان کنم، مخاطب را به خواندن این کتاب توصیه می کنم؛ هر چند، این نگرش من به وسیله ی کتاب نامبرده ایجاد نشده و آیات قرآن، روایات معصومین و اشعار بزرگان، اثری ده ها برابر پررنگ تر از این کتاب در شکل گیری آن داشته اند.

پ.ن. متن کامل کتاب در اینترنت موجود است.

معلم اگر اینگونه می بود ...

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ
کلاس استاد بزرگوار، دکتر لطف آبادی، سرشار از دغدغه های تربیتی است. مرد، چنان با درد سخن می گوید که اشک آدم را در می آورد.
یکی از سخن های پردرد ایشان این بود:
حدود 30 درصد معلمان کشور ما دیپلمه اند. این درحالی است که در کشور سوئد که دارای بهترین نظام های آموزشی است، همه ی معلمان، حداقل یک لیسانس آموزش و پرورش دارند و یک دانشجوی لیسانس education در دانشگاه کالمر (Linnaeus University of Kalmar)، برای معلم شدن باید این شرایط را داشته باشد:

1- معدل نمرات مدرسه اش در مقیاس پنج نمره ای سوئد، 5 باشد!
2- حداقل سه سال تجربه ی کار تربیتی داشته باشد. (حتی شده نوشتن یک ستون آموزشی-پرورشی در یک مجله یا روزنامه)
3- نمرات تمام دروسش در دانشگاه 5 باشد!

کسی که این شرایط را داشت، تازه باید به وسیله ی شورایی از اساتید دانشگاهش، تأیید صلاحیت شود. در این صورت کارشناسی education دریافت و اجازه پیدا می کند به صورت کمک معلم وارد آموزش و پرورش شود. تا سه سال دستیار معلم است و عملکرد او توسط دانشگاه و همچنین وزارت آموزش و پرورش رصد می گردد. در صورتی که توانست از خان آخر به سلامت بگذرد، توفیق معلم شدن را پیدا خواهد کرد!

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ...
ما که اینقدر از وضع دانش آموزانمان می نالیم، بد نیست به وضع معلمینمان هم نیم نگاهی بیندازیم؛ آیا می توان انتظار داشت معلم گزینش نشده، دانش آموز فرهیخته تربیت کند؟

کابوس انتخاب رشته

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

رتبه های کنکور اعلام شده و سر کنکوری های سابق گرمِ انتخاب رشته است.

خیلی از بچه ها این روزها سر در گم اند، هر کدام یک جور. یکی سر این که کدام دانشگاه برود شک دارد، یکی بین رشته های مورد علاقه اش. یکی در مورد چیستی رشته ها سؤال دارد، یکی در مورد فرصت های شغلی رشته. یکی هم کلّا نمی داند به چی علاقه دارد!

مدرسه ی علوی، الگویی موفق(1)

جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ب.ظ

در مطلب پیشین صحبت از حرکت های مثبت و موفق در فضای تعلیم و تربیت شد.

Allameh-Karbaschian

یک نمونه از این حرکت ها که در نیم قرن اخیر در کشور ما اتفاق افتاده تأسیس مدارس علوی است.

عمده ی خوانندگان عزیز با مدرسه ی علوی آشنایی دارند یا لااقل اسم آن را شنیده اند.(1) با این حال سعی می کنیم در مطالب آتی، در مورد تأسیس علوی و اصول و روش های تربتی مد نظر مرحوم علامه و همچنین خلاقیت های تربیتی علوی نکاتی تقدیم شود. 

سخن گفتن از علوی و تلاش های تربیتی مرحوم علامه از حوصله ی این مطلب خارج است و آن چه در این مطلب قصد بیان آن را داریم، این است که تأسیس علوی و مدارس مشابه، یک جوانه بود. جوانه ای که بعداً توسط فرزندان علوی و دیگران رشد کرد و منجر به ایجاد یک شبکه از مدارس موفق شد که بی شک، نیروهای بسیاری برای جامعه تربیت کرده اند. و این تجربه یک ظرفیت بزرگ است که ما موظفیم آن را در مقیاس های مختلف مورد بررسی قرار دهیم و نظام آموزش و پرورش کشور و بلکه جهان را از برکات آن بهره مند سازیم. (2) در بیان اهمیت این مطلب همین بس که استاد نامداری چون پروفسور شکوهی پس از مطالعه ی کتاب «وصایای استاد» (وصیت نامه ی فرهنگی و تربیتی استاد علامه کرباسچیان) فرموده بودند: 

«من فکر می کنم اگر در خدمت آقای علامه بودم، بیشتر استفاده می کردم تا این که اروپا رفتم. ... من بازنشست شده ام و سمتی هم ندارم و زمانی که بخواهم تملق  بگویم گذشته وحالا هیچ چیز جز رضایت خدای متعال نمی خواهم. آقای علامه مرا تصفیه کرد. چرا کتاب های ایشان را درس نمی دهند؟ این ها باید به زبان های فرانسه و انگلیسی ترجمه شود... هرچند من آقای علامه را فقط یک جلسه در مدرسه ی نیکان دیدم ولی من با ایشان و آقای روزبه زندگی می کنم. خوش به حال شاگردان علامه و روزبه که محضر آن دو را درک کردند.» (3)



1) اکثریت ما نام علوی را با مسائلی تداعی می کنیم که واقعاً از شأن حقیقی آن خارج است. شاید به مدرسه ی علوی کنونی انتقاداتی وارد باشد، ولی این انتقادات در حیطه ی اهداف تربیت است و آن چه در این گفتار مد نظر ماست، عمدتاً روش های تربیتی و ایده های بدیع در آموزش و پرورش است. چه زشت و نابخردانه است که ما به بهانه ی وجود کمبودهایی در یک مجموعه، کل موفقیت های آن را نادیده بگیریم و خود را از دستاوردهای مثبت آن محروم کنیم. کسی که علوی را درست بشناسد و بفهمد که راهکار برون رفت از بسیاری معضلات کنونی آموزش و پرورش را می توان از ایده های علامه و یارانش استخراج کرد، واقعاً افسوس می خورد که چرا به خاطر بعضی حواشی، متفکران ما در تعلیم و تربیت این ظرفیت عظیم را به فراموشی سپرده اند، غفلتی که اگر عمدی باشد، خیانت به نظام آموزش و پرورش جامعه ی اسلامی است!
2) چندی پیش، یکی از اساتید مطرح علوم تربیتی که مسؤولیت اجرایی هم دارند، ضمن انتقاد از فضای آکادمیک کشور که از تجارب عملی مثبت غافل است، به مدارس علوی اشاره کردند و گفتند چرا ما در آموزش و پرورش از این تجربه ی 60 ساله بهره نمی گیریم؟ چرا این تجربه را به فضای آکادمیک وارد نمی کنیم؟ در دنیا، یک تجربه ی موفق ده ساله را سریع تبدیل به الگوی علمی می کنند ولی ما تجربه ای به این قدمت را رها کرده ایم.
البته شاهد دانشجویانی بوده ایم که آوازه ی علامه به گوششان خورده و موضوع پایان نامه هایشان را در این زمینه انتخاب کرده اند ولی تعدادشان نسبت به عظمت کار علامه بسیار محدود است.

فعال شدن صفحه ی گوگل پلاس

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۴۸ ق.ظ

صفحه ی دغدغه های تربیت و تعلیم در شبکه ی اجتماعی گوگل پلاس شروع به فعالیت کرد.

google+

از کم شروع کنیم

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۸ ق.ظ

ناکامی ها و مشکلات عدیده در تاریخ آموزش و پرورش ایران (از آغاز نظام مدرسه داری مدرن) باعث شده است که بسیاری از کسانی که با دغدغه ی اصلاح در این حیطه پا می گذارند، به سرعت امید و انگیزه ی خود را از دست بدهند. شاید یکی از علل آن، بی توجهی این افراد به این نکته است که هر تحول بزرگی نقطه ی شروعی کوچک دارد. بسیاری از پیشرفت های چشمگیر در علم و عمل، از حرکتی در ظاهر کوچک ولی بسیار مجدانه و دلسوزانه آغاز شده است. چه بسیار دانشمندان شناخته نشده که با پیگیری یک سلسله پژوهش -که شاید در آغاز چندان برای دیگران جذاب نبوده- انقلاب های عظیم در تاریخ علم رغم زده اند و چه بسیار متفکران دردمند که با طرح یک نظریه، پنجره ای نو به روی جامعه ی خویش گشوده اند.

آموزش و پرورش ایران و جهان هم از این قاعده مستثنا نیست. بسیاری از تحولات بزرگ در این عرصه، تنها با تأسیس یک مدرسه کلید خورده است. مدرسه ی آزمایشگاه جان دیویی، اولین کالج های یسوعیان در فرانسه و تلاش های مادام مونته سوری در تربیت کودکان شهر رم و تورن، همه و همه کارهایی بوده اند در آغاز کوچک مقیاس که در ادامه، تحولات بزرگی در نظام آموزش و پرورش رقم زده اند...