دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

ماه رمضان؛ :) یا ;( ؟!

چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

ماه_رمضان

1) برداشت اول:

طنز در ادبیات فارسی همیشه جایگاه ویژه ای داشته است. می‌توان جوک‌های واتس‌اپی و وایبری امروز را هم امتداد همین طنزپردازی دانست. ملت ایران در ساختن جوک استعداد ویژه‌ای از خود نشان داده‌اند و این جوک‌ها علاوه بر خنده و انبساط خاطر، کارکرد دیگری هم دارند: مردم در لفافه‌ی این لطیفه‌ها، برخی تمایلات درونی‌شان را که اجازه‌ی بروز صریح ندارد به یکدیگر منتقل می‌کنند و به این شکل، یک تفکر یا تمایل و مطالبه را در جامعه ترویج می‌دهند و حفظ می‌کنند.

حتما شما هم این روزها از این قبیل جوک‌ها زیاد شنیده‌اید که: «چی میشد ماه‌های سال اینجوری بود: رجب، شعبان، هپ!» یا «خوب شد مث جمادی و ربیع که اول و ثانی دارن، ماه رمضون اول و ثانی نداره!» و «خوب شد محرم و صفر اسلام را زنده نگهداشتن؛ وگرنه ماه رمضان دخل مسلمونا رو آورده بود!» و ... هزار داستان و جوک دیگر که بین بچه مذهبی‌ها هم رواج دارد و همه‌ی آن‌ها به نوعی از سختی روزه گرفتن در روزهای بلند و گرم تابستان شکایت می‌کند.

2) برداشت دوم:

یکی از اساتید، در واپسین روزهای ماه شعبان توصیه می‌کردند: ما که قرار است چند روز دیگر، دعای سوزناک امام سجاد علیه‌السلام در وداع ماه مبارک را بخوانیم و باحسرت و ندامت، اشک بریزیم که «وای بر من، چه فرصتی را از دست دادم»، بیاییم در همین ابتدای ماه این دعا را مرور کنیم تا بفهمیم چه فرصتی به ما روی آورده است.

یکی از جملات امام سجاد علیه السلام در این دعا (دعای 45 صحیفه‌ی سجادیه)، این است که خطاب به این ماه (مثل یک عاشق که اندوهناک، در حال خداحافظی با معشوقش است) فرمودند:

«مَا کَانَ أَطْوَلَکَ عَلَى الْمُجْرِمِینَ، وَ أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ‏.»
چقدر بر مجرمان طولانی گذشتی ولی در دلهای مومنان باعظمت بودی.

3) خودارزیابی:

حال، ببینیم با فرا رسیدن عید سعید فطر، کدام حس را به این ماه عزیز داریم:
حس کسی که دارد با اشک و آه با محبوبش وداع می‌کند یا کسی که می‌گوید: آخیش! مردیم بابا! خوب شد تموم شدا!


حضرت می‌فرمایند: 
السّلَامُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً

خداحافظ، که وداع با تو از روى خستگى، و ترک روزه ‏ات از سر ملالت نیست.


پ.ن: این متن ابتدا در شبکه‌های اجتماعی مطرح شده بود و پس از ویرایشی مختصر، در وبلاگ آورده شد. متن اصلی در وبلاگ خاطرات و نظرات یک ایرانی ساکن لبنان، موجود است.

چرا در ایران نظریه‌پردازی علمی نداریم؟

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ
قبلا درباره‌ی چرایی تولید نشدن مکتب علمی در ایران درددل کردیم. این بار، درباره‌ی یکی از دلایل احتمالی نداشتن نظریه‌ی علوم انسانی در ایران می‌نویسیم و بنویسید!
در ادامه‌ی مطلب، ابتدا مروری بر مفهوم نظریه خواهیم داشت و سپس به سراغ مطلب اصلی می‌رویم.

هدیه ی روز مادر

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ

مامان عزیزم، سلام

ببخشید که نمی تونم هدیه ای درخور شما براتون تهیه کنم. حداقل کاری که می تونم بکنم اینه که احساسمو بیان کنم. لطفا روی ادامه ی مطلب کلیک کنید.


یارانه ...

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ
یار

یک سال از بنا کردن این خانه می گذرد و ما در آن از همه چیز و همه کس گفتیم و شنیدیم إلا تو.
نه آن که از تو نگفته باشیم؛ ولی هر چه باشد تو صاحب خانه ای. سر سفره ی صاحب خانه حتی اگر کسی به ما غذایی تعارف کند و از او تشکر کنیم، نباید فراموش کنیم که تشکر اصلی باید از میزبان باشد. (1)
اجازه بده از این به بعد کمی بیشتر، از تو یاد کنیم.

می دانم این خانه را به نام تربیت بنا کرده ایم و درب آن به روی همه گشوده است.
و می دانم خیلی ها اگر وسط بحث تربیتی، وسط بحث جدی، وسط بحث علمی، نامی از تو و حرف های تو بیاید، اخم می کنند.
می دانم در این جهان، یاد کردن از تو و دستورات تو را، با لفظ شعار و ایدئولوژی و کهنه گرایی و ... مترادف کرده اند و -به قول آن که فیلسوفش می خوانند- تو را کشته اند!
و می دانم ما منسوبین به تو، کمکت که نکرده ایم هیچ، با خرابکاری هایمان مردم را از تو دورتر هم کرده ایم. (2)
می دانم که دین را امری سنتی تلقی می کنند و امر سنتی در دنیای علم مدرن، حق اظهار نظر ندارد.

اما چه کنم که همه کس، هر چه دارند از تو دارند. اگر از هگل و دکارت می خوانم، اگر از روسو و کانت می آموزم، اگر از دیویی و کلاپارد و مونته سوری ایده می گیرم، همه و همه هر بهره ای از حقیقت دارند از نور وجود تو دارند.
چه کنم که نمی توانم صرفاً با گذاشتن نام «ایدئولوژی و مذهب» بر دستورات تو، از تو گریزان باشم.
چه کنم که می بینم، وقتی همه مرا برای خودشان می خواهند، وقتی حتی بسیاری از فعالیت های علمی به ظاهر انسان دوستانه، تزویرگرانه در خدمت زور و زر صاحبان سرمایه و قدرت است (3)، تنها تو هستی که فقط و فقط مرا برای خودم دوست داری و برای خودم به من امر و نهی می کنی.
چه کنم؟
نمی توانم از تو نگویم از ترس این که مرا متحجر نخوانند. از تو گفتن، دل های پاک را نورانی می کند؛ ولو صاحب آن دل ها، میانه ی خوبی با لفظ «دین» نداشته باشند!
پس بگذار هوای خانه مان را معطر به نام تو کنیم ای یار، بگذار هر از گاهی، «یارانه» بنویسیم. نه یارانه ای که به خاطرش بر ما منت بگذارند و ما را از قطع شدنش بترسانند! بلکه یارانه ای که از یار است و ما را در فهم بهتر انسان و راه تربیت او یاری می دهد.

1) الحمد لله ربِّ العالمین
2) دیروز سوار تاکسی شدم، کمتر از مبلغ متداول مسیر کرایه گرفت. گفتم دیگر آدم ها زورشان می آید کمتر از هزار تومان بگیرند، حتی برای مسیری کوتاه. گفت: «آن ها دین دارند. من دین ندارم، وجدان دارم!» اگر خرابکاری ها و بخور بخور ها و خودخواهی ها یا ناآگاهی ها و شتاب زدگی های امثال ما نبود، آیا سیاست دشمن در تخریب چهره ی دین اینقدر مؤثر می افتاد؟!
3) شرح این مدعا مجال بسیار فراخی می طلبد و اثبات آن گفت و گویی بسیار طولانی. به عنوان یک نمونه ی کوچک (که البته به تنهایی نمی تواند ادعای ما را ثابت کند) نگاه کنید به مستند «کودکان مصرف کننده» ساخته شده توسط Media Education Foundation. برای دانلود مستند با زیر نویس فارسی: رک. سیمافکر

چرا اساتید دانشگاه ما با هم تعامل ندارند؟

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۳۶ ب.ظ

چندی پیش در یک نشست جمع و جور علمی، سخنران - که خود تجربه ی استادی دانشگاه را داشت - موضوعی را در حاشیه طرح کرد که برای من از متن جذاب تر و دغدغه آفرین تر بود: ذیل بحثِ نبود نظریه ی تربیتی در ایران، به این مسأله اشاره کرد که چرا اساتید دانشگاه ما با هم دعوای علمی نمی کنند؟! بحث علمی یعنی دعوا، یعنی قشون کشی! اساتید ما نظر یکدیگر را قبول ندارند (اگر احیاناً نظر علمی از برای خود داشته باشند!) اما اصلاً دیگری را قابل نمی دانند که بخواهند با او بحث کنند! این می آید سر کلاس حرف خودش را می زند، آن یکی حرف خودش را، در راهرو هم سلام و علیک و حال و احوال فرمالیته ای می کنند و می روند پی کار خودشان! مگر این که یک دانشجو خودش دنبال فهم چیزی برود که در این صورت هم از ترس این که مبادا آقای دکتر فلانی و خانم دکتر فلانی آزرده خاطر شوند، نمی تواند موضعی بگیرد و آخر به جای درست و حسابی نمی رسد! خلاصه، بحث علمی بین اساتید ما نیست.

این موضوع برای من جای سؤال بود؛ لذا هفته ی پیش، از فرصت تشکیل نشدن کلاس بهره بردم و دغدغه ام را با یکی از اساتید خوبمان مطرح کردم، که چرا اساتید ما با هم دعوا ندارند؟! در ادامه، برداشتی مختصر از بیانات (یا بهتر است بگوییم درددل های) استاد را - تا آن جا که در خاطرم مانده -می خوانیم...

درس سازمان و قوانین چگونه تدریس شود؟

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ق.ظ

درس سازمان و قوانین آوزش و پرورش دو واحد از کارشناسی مدیریت آموزشی را به خود اختصاص داده است. متاسفانه این درس به صورت یک واحد بی کاربرد و حفظی تلقی می شود که تنها نقش آن افزایش بار محفوظاتی ترم و کسب نمره است! درحالی که اهداف رفتاری این واحد درسی لازم است با الگویی شبیه به این اهداف تعریف شود:

  1. توصیف تحولات اساسی سازمان آموزشی کشور و رویکردهای آموزشی غالب بر قانونگذاری آموزشی در دوره های تاریخی مختلف
  2. اشاره به تغییرات اساسی سازمان و تصویب لوایح قانونی سرنوشت ساز و تعیین کننده در تاریخ آ.پ ایران و جهان و زمان دقیق آن ها (مانند تاسیس دارالفنون، قانون تعلیمات اجباری، اضافه کردن دوره راهنمایی تحصیلی، تغییرات نظام قدیم به جدید و ...)
  3. بیان محاسن و معایب سازمان و قوانین دوره های مختلف زمانی و داوری تفکر و عملکرد موضّعان و مجریان قانون مبتنی بر یک ساختار فکری و رویکرد تربیتی مشخص و دلخواه
  4. ریشه یابی مشکلات امروز نظام آموزشی در نارسایی سازمان و قوانین آموزش و پرورش دیروز
  5. تحلیل سازمان و قوانین فعلی و قوانین پیشنهادی آ.پ بر اساس تحولات آن در طول تاریخ ایران
  6. بیان تأثیر تحولات مهم جهانی بر سیر تطور سازمان و قوانینی آموزش و پرورش ایران
پر واضح است که این اهداف محقق نمی‌شود مگر با ایجاد تغییراتی اساسی در روش تدریس و خصوصا ارزشیابی. اولا رویکرد حفظی باید به رویکرد تحلیلی تبدیل شود و باور کنیم که تنها ارزش حفظیات این درس استفاده از آنها در ریشه یابی مشکلات امروز و تحلیل سازمان و قوانین فعلی با نگاهی آینده نگر است. بنا بر این، هرچند این امر جز با اشراف بر تحولات سازمانی و قانونی آ.پ محقق نمی شود، این اطلاعات ارزش ذاتی ندارند. در مواردی هم که به جزئیات این اطلاعات نیاز باشد، معمولا کسی به محفوظات خود تکیه نکرده و به منابع رجوع می کند؛ کاری که البته مستلزم حضور ذهن در کلیات است.

شکی نیست که این تغییر فاز باید به صورت شیبدار انجام شود و دانشجویان در طول دوره کارشناسی به صورت پله به پله تحلیل را بیاموزند. 
اهداف رفتاری فوق تا حدی اهداف غایی است و لا‌اقل در نظام آموزشی فعلی ما نباید توقع برآورده شدن آنها را در دوره کارشناسی داشته باشیم؛ بلکه باید سعی کنیم برنامه درسی را در دروس مشابه به این سمت و سو سوق دهیم.


* بعداً نوشت (93/10/18): بنا به تذکرات به جای استاد سازمان و قوانین آموزش و پرورش مان، تغییراتی در متن اعمال شد.

آمار ...

پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۰۶ ب.ظ

برای امتحان درس آمار استنباطی کتاب برادر یکی از دوستان (!) را گرفته بودم، دیدم اولش نوشته:


جان شناسان از عددها فارغ اند

غرقه ی دریای بی چونند و چند

جان شو و از راه جان جان را شناس

یار بینش شو نه فرزند قیاس

یادگاری امتحان آمار استنباطی 87/11/1

استاد [...]


من دیگه حرفی ندارم!

چرا در ایران مکتب علمی نداریم؟

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۳ ب.ظ

چندی پیش در یکی از کلاس ها بحث از نظریات و مکاتب تربیتی بود، سؤال شد: چرا ما در ایران مکتب نداریم؟

پاسخ استاد قابل تأمل بود. گفت: مشکل ما این است که دنبال کار پیشینیانمان را نمی گیریم.(1) این خصیصه ای است که در روحیه ی جمعی ما ایرانیان بوده و هست. اصلاً مدل بزرگ شدن و مطرح شدن در فضای علمی ایران این است: برو با غول رشته ات در بیفت و او را به چالش بکش تا بزرگت ببینند! مگر می شود «من» دنباله روی فلان استاد شوم؟! «من» برای خودم نظر دارم! گوربابای فلانی!!

در حالی که در غرب، بزرگ شدن یعنی ادامه دادن کار اساتید قبلی؛ لذا در نظریات علمی غرب یک سیر و امتداد منطقی دیده می شود. به عنوان مثال در رفتارگرایی، پاولوف نظریه ای را مطرح کرد، واتسون و سپس گاتری و هال، آن را در روان شناسی پی گرفتند و اسکینر شکل تحول یافته ی آن را در نظریه ی شرطی سازی عامل ارائه داد. بعد هم بندورا با نظریه ی یادگیری شناختی-اجتماعی، نظریات رفتارگرایی را وارد فاز جدیدی کرد. اگر این دنباله رو ها - که در مقابل پیشینیانشان سر خم کرده اند - نبودند، کدام یک از این نظریات تبدیل به مکتب می شد؟ اصلاً کدام یک در فضای جهانی مطرح می شد؟

البته این امتداد در فلسفه ی ما کمابیش دیده می شود. (مکتب مشائی ابن سینا، مکتب اشراق، حکمت متعالیه و نوصدراییان) مسأله آن جاست که ما در بسیاری از علوم - از جمله علوم تربیتی - اصلاً نظریه ای نداریم که بخواهیم مبتنی بر آن مکتبی داشته باشیم! مسأله ی نظریه داشتن هم فرصتی مجزا برای بررسی می طلبد که امید است بنوانیم در آینده به آن بپردازیم.


1) قبلاً در این باره مطالبی نوشته بودیم.

نوآوری های تربیتی علوی -1

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ

قرار بود به نوآوری های تربیتی مدرسه علوی بپردازیم. در این جا به صورت فهرست وار این موارد را ذکر می کنیم و توضیح مختصری درباره ی هر یک می دهیم؛ هر چند هر کدام از آن ها می تواند موضوع به عنوان یک پژوهش مستقل مورد بررسی قرار گیرد و به عنوان روش هایی کارآمد و تجربه شده، به نظام آموزشی کشور معرفی شود.

مدرسه ی علوی، الگویی موفق (2): پیشینه

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ

مدرسه ی علوی در سال 1335 ش به کوشش مرحوم علامه کرباسچیان، مرحوم رضا روزبه و چندی از دوستان روحانی و بازاری این دو بزرگوار در تهران تأسیس شد. مرحوم علامه که از شاگردان با استعداد آیة الله بروجردی و علامه طباطبائی رحمهما الله بود، با درد تربیت جوانان ایران، مسیر مرجعیت را -که به گفته ی هم درسان و اساتیدش، فاصله ی چندانی با انتهای آن نداشت- رها کرد و به تهران آمد. در آن روزگار، خانواده های مذهبی مجبور بودند برای فرزندان خود یکی از این دو راه را برمی گزیدند: مذهبی ماندن به قیمت محرومیت از تحصیلات یا تحصیل به قیمت سست شدن عقاید دینی. چرا که در مدارس مدرن آن زمان عمدتاً ارزش های غربی یا شرقی حاکم بود و بسیاری از مدارس، توسط مسیحیان و بهائیان و استعمارگران تأسیس می شد. معدود مدارس اسلامی نیز که در آن زمان مشغول به فعالیت بودند، از نظر علوم جدید یارای رقابت با اینگونه مدارس را نداشتند. شعار علامه، همراه کردن دین و اخلاق و معنویت با علم و تکنیک روز بود. هدف او، علاوه بر حفظ «ایتام آل محمد»، تربیت نسلی از نخبگان بود که در آینده، جای منورالفکرهای دین گریزی را که «پست های حساس» مملکت را اشغال کرده بودند، بگیرند. از همین روی، یکی از اصول مدرسه فراهم کردن امکانات آموزش علوم جدید در بهترین سطح ممکن بود. همین جنبه، باعث شد علوی در زمانی کوتاه در میان سایر مدارس به جایگاهی برجسته دست یابد. به طوری که مدرک فارغ التحصیلی از دبیرستان علوی، در سطح دانشگاه های جهان امتیاز محسوب می شد. (1) 

اما همه ی این تلاش ها در ارتقای سطح علمی مدرسه و تربیت افراد متخصص، نسبت به تربیت انسانی، اخلاقی و دینی و ساختن افراد متعهد در جایگاه دوم قرار داشت. همّت اصلی علامه و هدف اساسی او، انسان سازی بود. لذا نوآوری های علوی در این جنبه نیز بسیار جالب توجه است. در مطالب آینده، به گوشه هایی از نوآوری های تربیتی علوی اشاره خواهیم کرد، ان شاء الله.


1) حتی گفته شده فردی در ترکیه به جعل مدرک فارغ التحصیلی از علوی اشتغال داشته!