دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

چرا در ایران نظریه‌پردازی علمی نداریم؟

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ
قبلا درباره‌ی چرایی تولید نشدن مکتب علمی در ایران درددل کردیم. این بار، درباره‌ی یکی از دلایل احتمالی نداشتن نظریه‌ی علوم انسانی در ایران می‌نویسیم و بنویسید!
در ادامه‌ی مطلب، ابتدا مروری بر مفهوم نظریه خواهیم داشت و سپس به سراغ مطلب اصلی می‌رویم.

تعریف و اجزای نظریه

نظریه را این گونه تعریف کرده‌اند: «مجموعه‌ای از مفاهیم به هم مرتبط که در یک چهارچوب انتزاعی به طور متفکرانه تنظیم شده و قادر به تعبیر و پیش بینی تعمیمات و روابط بین مفاهیم در شرایط متغیر دنیای خارج است.» (1)
برای فهم بهتر این تعریف، بد نیست عناصر تشکیل‌دهنده‌ی نظریه - یا به عبارت بهتر - مراحل آن را مرور کنیم (2):
  1. واقعیت: پدیده‌های عینی و ملموس که به طور روزمره با آن‌ها مواجه‌ایم. مثلا رفتار قابل مشاهده‌ی یک فرد
  2. مفهوم: انتزاع شده از مصادیق. مثل مفهوم شوخ‌طبعی
  3. سازه: مفهومی پیچیده که از پیوند مفاهیم به دست می‌آید تعریف نظری و عملیاتی دارد. مثل بهره‌ی هوشی که با استفاده از دو مفهوم هوش و سن ساخته شده است.
  4. گزاره‌ها: ارتباط بین حداقل دو مفهوم. این گزاره‌ها می‌توانند پیش‌فرض یا فرضیه یا فرضیه‌ی اثبات شده باشند. پیش‌فرض یعنی چیزی که صحت آن را پذیرفته‌ایم و مبنای نظریه‌ی ما محسوب می‌شود. فرضیه یعنی گزاره‌ی قابل اثبات یا ردی که ما حدس زده ایم و می‌خواهیم صحت آن را بیازماییم. مثلاً این فرضیه که شوخ طبعی با بهره‌ی هوشی هم‌بستگی مثبت معنادار دارد.
  5. نظریه: آخرین مرحله است که پس از آزمودن فرضیه در یک آزمایش به دست می‌آید. یک نظریه وقتی به دفعات و در شرایط مختلف آزمایش و تأیید شود به اصل و وقتی بیشتر و بیشتر مورد تأیید قرار بگیرد و اصطلاحاً پایایی و اعتبار آن به بالاترین حد خود برسد قانون خوانده می‌شود.  (3)

اهمیت مفهوم و مفهوم‌سازی

همان طور که از تعریف بر می‌آید، پایه‌ی اساسی نظریه، "مفاهیم و سازه‌های مفهومی" هستند. مفهوم در واقع چیز جدیدی نیست؛ به تعبیر منطقیون، حاصل تجریدِ مصادیق (واقعیات عینی) از وجوه تفاوتشان و تعمیمِ وجوهِ شباهتشان است یا به تعبیر پیاژه، حاصل درون‌سازی و برون‌سازی طرحواره‌ها. مثلاً ما چند شیء می‌بینیم و به دلیل مشابهتشان، همه را درخت می‌خوانیم. برخی مفاهیم، خود از مفاهیم دیگر انتزاع شده‌اند: فضای سبز منتزَع از مفاهیم درخت و بوته و چمن و گل و ... است. نکته‌ی مهم این‌جاست که پیش نیاز مهم نظریه‌پردازی و مکتب‌سازی، مفهوم‌سازی است.
مفهوم‌سازی را رمزگذاری تجربیات و اختراع یک زبان برای توصیف پدیده‌ها و رفتارهای دنیای واقعی خوانده‌اند. (4) بخش مهمی از نوآوری نظریه‌پردازان مطرح علوم انسانی شاید همین مهارت تولید مفاهیم نوین باشد. آیا بدون مفهوم «شرطی‌سازی»، مکتب روان‌شناسی رفتاری معنی دارد؟ اساس شاهکار فروید چیزی غیر از کشف یا وضع مفاهیم «ناهشیار»، «نهاد و خود و فراخود»، «انرژی روانی» و «عقده‌ی ادیپ و الکترا» است؟ نظریه‌ی پیاژه بی مفاهیم «طرحواره»، «ساخت ذهنی»، «جذب و انطباق»، «سازگاری» و «تعادل شناختی» قابل بیان است؟ ویگوتسکی آیا بدون مفهوم «داربست‌زنی (Scaffolding)» و «منطقه‌ی مجاور رشدی» می‌توانست نظریه بدهد؟ دیوئی بدون عمده کردن مفهوم «فعالیت» و «تجربه» و «آزمایش» و «حل مسأله» آیا شناخته می‌شود؟ اصلاً علوم انسانی یعنی فهم و کاربرد مفاهیم؛ وگرنه «کودک» چیزی نیست که غیر روان‌شناسان نشناسند یا «مردم»، «دین»، «انقلاب»، «حکومت»، «پول»، «سلسله‌ی شاهان» و ... مفاهیمی نیستند که فقط مردم‌شناسان و دین‌شناسان و جامعه‌شناسان و سیاست‌دانان و اقتصاددانان و تاریخ‌شناسان آن‌ها را بفهمند. مفاهیم اولیه‌ی علوم انسانی برای همه مانوس و آشناست؛ چیزی که فرد را دانشمند علوم انسانی می‌کند، دسته‌بندی این مفاهیم ساده و انتزاع مفاهیم پیچیده‌تر و عام‌تر و ادراک روابط بین آن مفاهیم نوساخته است.
خلاصه این که تا ما توان مفهوم‌سازی پیدا نکنیم، نمی‌توانیم نظریه و مکتب علمی داشته باشیم. اما آیا کسی به ما مفهوم‌سازی را آموزش داده است؟ مدارس ما چگونه به بچه‌ها مفاهیم را می‌آموزند؟  (5) مفهوم‌سازی را از چه سنی و با چه روشی باید به دانش‌آموزان آموخت؟ آیا روش‌های «فلسفه برای کودکان» برای این مقصود کارآمد است؟ و و و ...
این‌ها سوال‌هایی است که ما باید در حوزه‌ی پرورش فکر، به دنبال پاسخشان باشیم.

پ.ن: این مطالب - مثل بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی - در ظاهر توضیح واضحات است ولی در واقع سازماندهی ذهنی صحیح به همین نکات ساده، کمک بزرگی به فهم ما از واقعیت می‌کند. به عبارت دیگر بسیاری از مفاهیم علوم انسانی سهل ممتنع اند و مصداق معما چو حل گشت آسان شود!
پ.ن ۲: از همه‌ی دوستان تقاضا دارم با ارائه‌ی نظرشان در مورد نحوه‌ی توضیح مطلب و میزان مفید و کاربردی بودن آن، مرا یاری کنند تا بیش از این، وقت شریف عزیزان را به مطالب نامفهوم یا غیرمفید تلف نکنم. سپاس

1) شیرازی، ع. (1373)، نظریات و کاربرد مدیریت آموزشی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ص 70 - به نقل از: کنزویچ (1984)
2) عمدتاً مأخوذ از شیرازی (1373) با اندکی تجدید نظر.
3) البته بعید می دانم در علوم انسانی قانون معنا پیدا کند.
4) شیرازی، ع. (1392)، مدیریت آموزشی: تئوری، تحقیق و کاربرد، تهران: مؤسسه‌ی کتاب مهربان نشر - ص 78
5) من نفیاً و اثباتاً شاهدی تجربی بر توفیق یا عدم توفیق مدارس در انتقال مفاهیم و آموز  مفهوم سازی به ذهنم نمی‌رسد ولی یکی از اسانید ما با آه و بغض از معلمان دوران مدرسه‌اش یاد می‌کرد که "هر چند به گردنم حق دارند؛ ولی بی‌انصاف‌ها اصلاً مفاهیم را به ما آموزش ندادند."
  • مأخذ تصاویر: 
http://psychclassics.yorku.ca/faces2nr.gif
http://www.lgi-consulting.com/wp-content/uploads/2013/09/innovation.jpg

نظرات (۱)

سلام
فکر کنم اندیشکده یقین در این زمینه به شما بتواند راهنمایی نماید.

پاسخ:
علیکم السلام
خیلی متشکر.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی