دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

یادمان که نرفته ... ؟

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ
یکی از ابعاد کلیدی در امر تربیت که غالباً مورد غفلت قرار می گیرد، مهدویت است. اول آن که اساساً بسیاری از برنامه ریزان آموزش و پرورش و دردمندان این حوزه آن را از یاد برده اند. دیگر آن که بیشتر مربیان به آن توجه ندارند و توجه نمی دهند، مگر در حد برگزاری جشن ولادت یا تاجگذاری (!!!) یا ...  و سوم این که کسانی که دغدغه ی تربیت مهدوی دارند، غالباً دچار افراط در یکی از دو دیدگاه زیر اند:

1- تا وقتی که فکر می کنیم می توانیم خودمان در اصلاح وضعیت جامعه کاری از پیش ببریم، ول معطلیم!

2- تا وقتی که نشسته ایم کسی بیاید و جامعه را اصلاح کند، خبری نمی شود!

در ادامه به توضیح این دو دیدگاه می پردازیم و توضیحی درباره ی جمع این دو نظر می آوریم.
تا وقتی که فکر می کنیم می توانیم خودمان در اصلاح وضعیت جامعه کاری از پیش ببریم، ول معطلیم!
آی کسانی که نشسته اید و برای اصلاح جامعه برنامه ریزی می کنید! هیچ می دانید آب در هاون می کوبید و تنها ارمغانی که برای بشریت دارید به تأخیر افتادن سعادت همگانی است؟ چرا که امر به سامان نمی آید مگر آن که آن منجی الهی ظهور کند و او ظهور نمی کند مگر وقتی که همه ی مردم جهان از جان و دل دریابند که کاری از دست بشر بر نمی آید و مانند بنی اسرائیل فریاد منجی خواهیشان بلند شود تا موسی زمان ظهور کند و بشریت را از چنگال ظلم فرعون ها رهایی بخشد. پس بیاییم به جای آن که بیهوده عمرمان را در راه ایده پردازی های بی مورد تلف کنیم، دست از تکبر برداریم و خاضعانه مردم را به آن نور قدسی الهی توجه دهیم و دست دعا به تعجیل فرج بر آوریم ...

* * *
تا وقتی که نشسته ایم کسی بیاید و جامعه را اصلاح کند، خبری نمی شود!
مگر امام عجل الله تعالی فرجه نفرمود اگر یاورانی بیابم [که مرا حفاظت کنند و پیروزی نهضت را ممکن سازند] ظهور محقق خواهد شد؟ پس دلیل غیبت آن حضرت نبود یاور است. مگر برای ساخته شدن یاوران امام نباید زمینه را فراهم کرد؟ مگر امام در حکومت خود نیاز به کارگزار و متخصص و نیروی انسانی لایق ندارد؟ اصلا مگر ممکن است بدون تلاش و مجاهدت، زمینه ی ظهور را فراهم کرد؟ (چه شناخت امام به جهانیان و چه تمهید مقدماتی مانند تشکیل حکومت اسلامی) از پا نشستن و فقط دعا کردن کار کسانی است که خواستار امام غائب اند نه امام قائم. در انتظار او نباید نشست که باید دوید. شب و روز کار کردن لازم است تا راه برای ظهور هموار شود ...

بله، این هر دو نظر از جهاتی صائب است و تذکر به هر دو لازم. منتظر واقعی امام را فراموش نکرده و می داند «تا نیایی گره از کار جهان وا نشود» ولی از طرفی امام را -العیاذ بالله- نوکر ما فرض نکرده که ما بنشینیم و دعا کنیم تا او بیاید و کار کند! فرد منتظر نهایت جهدش را در اصلاح جامعه به کار می گیرد و در عین حال با سلول سلول بدنش نیاز به منجی را می یابد.
ما هم اگر در راه اعتلای جامعه ی اسلامی گام برمی داریم نباید فراموش کنیم که «خانه از پای بست ویران است» و انقلابی الهی باید تا کار جهان سامان بیابد. اما چه باید کرد که این کشتی شکسته را نمی توان تا رسیدن به ساحل نجات رها کرد، همین جا، میان طوفان بلا باید فکری کرد و آب هلاکت را (که لحظه به لحظه با سرعت بیشتر وارد می شود) بیرون ریخت و تعمیری هر چند موقت دست و پا کرد.
افراط و تفریط در هر دیدگاه و توجه نکردن به حقیقت دیدگاه دیگر از آسیب هایی است که امروز تربیت مهدوی ما با آن مواجه است.

بیایید بار دیگر دل ها را متوجه آن امام غائب کنیم که لحظه به لحظه به یاد ماست و برای ما دعا می کند. باشد که از این پس، مهدویت را نه در حد یک مفهوم احساسی که هر از چند گاهی به یادش می افتیم، بلکه به عنوان یکی از مهم ترین مبانی فکری و غایات عملی آموزش و پرورش تلقی کنیم.

اللهم أصلِح عبدَک و خلیفتکَ
بما أصلحتَ به أنبیاءَک و رسلَک
و حُفَّه بملائکتک و أیِّدهُ بروح القدُس من عندک
و اسلُکهُ من بین یدَیه و من خلفِه رصداً یَحفظونَه من کلِّ سوءٍ
و أبدِلهُ من بعد خوفه أمناً
یعبدُک لا یُشرکُ بک شیءً
و لا تَجعَل لأحدٍ من خلقِک علی ولیِّک سلطاناً
و أذَن له فی جِهاد عُدوِّک و عدُوِّه
و اجعَلنی من أنصاره
إنک علی کلِّ شیء قدیر

نظرات (۱)

در بک گروه مجازی، یکی از دوستان بزرگوار -که حقیقتاً در جایگاه استاد بنده هستند- پاسخی بسیار شیرین و خواندنی به این مطلب دادند:

سلام علیکم

چه بسا تا مادامی که غیبت ، منتسب به ایشان است و نه به ما؛ و باورمان این است که فاصله به سبب غیبت او بر ماست و نه غیبت ما از او؛ و شعار انتظارمان این است که «آقا بیا» که مقدمه مستتر آن این است که «آقا رفته»؛ حقیقت مهدویت در زندگی ما جاری نخواهد شد.

جاری به این معنا که اگر فردا صبح بفرمایند این آقا که منتظرش بودید دیگر هیچ وقت نخواهد آمد (فرض) جایی از زندگانی ما با نقصان و خلاء روبرو نمی شود. همین کار، همین زن و فرزند، همین صبح و شب را ادامه خواهیم داد.

اما اگر در مبنا تحولی پیش آید؛ شعار آقا بیا بدل شود به شعار «آقا ؛ آمدیم!» و حداقل این دو مهم «تجربه» شود که:

اول – غیبت ذومراتب است. میزان غیبت من از ایشان، شما از ایشان و دیگری از ایشان یکسان نیست.

دوم – ظهور در ابتدا مقوله ای انفسی و باطنی است و سپس مقوله ای اجتماعی

آن وقت تازه مقوله مهدویت طعم پیدا می کند. اگر چنین بشود، دیگر بحثمان این نیست که مهدویت را در تربیت «وارد» کنیم. بلکه اساساً تربیتی صورت نمی گیرد مگر تحت تعلیم ایشان. یعنی نسبت ما و ایشان نسبت میان ما و موضوع درس نخواهد شد بلکه نسبت «مربی و مربا» است. ما خودمان را به تعلیم ایشان می سپاریم. در فرض اول هر روز صبحگاه هم از مهدی بگوییم، کاری از پیش نرفته. در فرض دوم سخنی هم از مهدی نباشد، مقصد مهدی است. دور نیست که در این نگاه روز معلم را هم اول خدمت ایشان تبریک بگوییم!  

به گمانم اینطوری است که ایشان می شود طعم زندگی ...

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی