دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

من چگونه من شدم؟

دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۰۰ ق.ظ

یکی از نکاتی که چندی است ذهنم را مشغول کرده این است که من - با تمام مختصات و ویژگی های کنونی ام - چگونه و تحت تأثیر چه عواملی ساخته شده ام. تقریباً مهم ترین علت طرح این مسأله در این فضا، استفاده از نظرات شما است. اما برای آن که مقصود از عنوان مبهم «چگونه من شدن» کمی مشخص شود لازم است چند خط مرا تحمل کنید. خواهشم از شما این است که بعد از تأمل، نظرتان را در این مورد بفرمایید.

اندیشمندان مختلف در باب خاستگاه صفات و اعمال آدمی نظرات متفاوت و متعارضی دارند:

بعضی، ویژگی های شخصیتی را وراثتی و ناشی از انتقال ژن ها می دانند. هستند روان شناسان تقلیل گرایی که امکان تربیت را به جدیت نفی می کنند چون هر چه زمان پیش می رود، بیشتر به نقش ژن ها در صفات آدمی پی می برند.

گروهی، نقش محیط و تربیت را پر رنگ می کنند و انسان را چون لوح سپیدی می خوانند که قابلیت درونی کردن هر تربیتی را دارد. از این میان، بعضی جامعه را عامل شکل گیری شخصیت انسان می دانند و اساساً انسان را «حیوان اجتماعی» تعریف می کنند. اینان، اخلاق و فهم خوبی و بدی را منوط به اجتماعی شدن می دانند و انسانِ اجتماعی نشده را همچون حیوان، مجموعه ای از امیال و غرایز سرکش طبیعی می پندارند. گروه دیگر، بر اهمیت «تربیت طبیعی» در شکل دادن به نهاد آدمی پای می فشارند و لزوم تربیت به مثابه امتداد رشد طبیعی انسان را یاد آور می شوند که فشار تصنعی ساختارهای پیچیده ی اجتماعی و همچنین دستکاری های دلسوزانه ولی نابه جای پدر و مادر و مربی، آفت آن محسوب می شود. قشر دیگر، کسانی هستند که رویدادهای سنین کودکی و عقده های فروخورده را عامل تمامی افکار و اعمال ناخودآگاه انسان در کل زندگی او معرفی می کنند.

این هر دو گروه عمده، کمتر سهمی برای اراده ی انسان قائل اند ولی برخی اندیشمندان، بر روی اراده و اختیار آزاد انسان تأکید می کنند و سعادت و شقاوت او را به انتخاب خودش نسبت می دهند.

گروه دیگر از متفکران، به جنبه ای ورای تمامی این ابعاد اشاره می کنند و نظریات انسان شناختی خود را بر این پایه بنا می کنند: فطرت الهی، گرایش هایی ذاتی که مستقل از ژنتیک و تجربه، در همه ی انسان ها وجود دارد و قهراً به رفتارهای انسان جهت می دهد.

احتمالاً بیشتر ما خواهیم گفت: شکل گیری انسان، فرایندی است که تمامی آن چه گفته شد در آن نقش دارد. بله، ولی سؤال اینجاست که واقعاً چه مقدار از شخصیت ما تحت تأثیر تجارب کودکی ما، چه مقدار از آن بر مبنای استعدادهای ذاتی و ژنتیکی ما، چه مقدار به وسیله ی خود ما و چه مقدار توسط تربیت مستقیم مربیان ما شکل گرفته؟ یا گذشته از همه ی این توضیحات، ویژگی های شخصیتی ما «چگونه» و طی چه فرایندی تشکیل شده اند؟ مبدأ پیدایش این مسأله در ذهنم چیزی نبود جز کنجکاوی برای دانستن منشأ و سیر تشکیل ویژگی های مثبت شخصیتی که خدا در من به ودیعه گذاشته که این کنجکاوی لازمه ی تربیت خود و تربیت دیگران است. آیا رفتار مثبت و سازنده ی والدینم در دوران خردسالی مسبب آن بوده؟ (رک. اهمیت تربیت کودک) یا آموزش ها و تلقین های مستقیم آنان و دیگر مربیان در سنین بالاتر؟ یا اصلاً استعدادهایی درونی و غیر اختیاری؟

بعید نیست بگویید: این سؤالی است که فلاسفه ی بزرگ در طول تاریخ بر سر آن با هم نزاع ها داشته اند، چگونه انتظار می رود ما پشت مانیتور، «سر پایی» حلش کنیم؟! بله، این موضوع، مسأله ی ساده ای نیست؛ ولی بحث درباره ی آن ممکن است. هر کسی می تواند با در نظر گرفتن یک ویژگی شخصیتی خود مانند مثبت نگری یا سیاه بینی، منزوی یا اجتماعی بودن، دروغگویی یا راست گویی، تندخویی یا نرم خویی، احترام گذاشتن یا نگذاشتن به والدین، درس خوان بودن یا نبودن و ... و دنبال کردن آن در راستای تحولات زندگی، لااقل مفرداتی از علم در این زمینه به دست آورد. و بدانیم که فلسفه بافی ها و افاضات متفکران بشری از جایی جز همین تأملات ساده و پیش پا افتاده آغاز نشده. ما هم می توانیم تأمل کنیم و ای بسا باید تأمل کنیم، که «فلسفیدن» وجه تمایز انسان از حیوان است.

نظرات (۱)

  • عطار کوچولو
  • سلام :
    وبلاگ خوبی داری ؟
    خیلی دوسش میداری ؟

    *بر آدمی که نظر مردم رو پاک میکنه ...
    صلوات!
    پاسخ:
    إ "عطار" جان شمایی؟
    "خدا بگم چیکارت نکنه!" چرا اینجوری نظر می فرستی فکر کردم اسپمه! فرستادمش تو هرزنامه بعد دیدم إ این که ایمیل شماست!
    خوشحال شدم دیدم دست به قلم شدی. موفق باشی.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی