معنادرمانی
چندی پیش وارد نمازخانه ی دانشکده شدم و یکی از دانشجویان روان شناسی را دیدم. نمازش را خوانده بود و نشسته بود. مرا که دید، گویی که سؤال نپرسیده ای را جواب دهد، گفت: «می دانی، این روزها، روان شناسی کمتر به معنویت و روحانیت توجه دارد؛ در حالی که نمی توان انسان را بدون روح شناخت. روان شناسی تنها این ذهن مادی را می شناسد و از روح غافل است...» خلاصه دقایقی درباره ی اهمیت معنویت و روحانیت در روان شناسی صحبت کرد و در آخر به عنوان نمونه، کتابی را معرفی کرد از ویکتور فرانکل، روان پزشک اتریشی. کسی که مکتبی در روان شناسی با عنوان معنادرمانی ابداع کرده: انسان در جست و جوی معنا.
آن روز تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم. بخش اول کتاب، اتوبیوگرافی نویسنده از زندگی در اردوگاه های کار اجباری هیتلر در جنگ جهانی است که به نوبه ی خود برایم جالب بود. گزارش سختی های جان فرسا و فشارهای دیوانه کننده ای که زندانیان تجربه می کردند و نوع مواجهه ی آنان با این فشارهای جسمانی و روانی، در ذهن نویسنده - که خود، روان پزشک بوده - مکتب معنادرمانی را شکل داده. چکیده ی سخن او در این بخش این است: کسانی که در زندگی خود «معنا» داشتند و ایده آلی را جست و جو می کردند، در مقابل مشکلات، به مراتب مقاوم تر بودند. حتی کسانی که این معنا و هدف ایده آل داشتن، به ایشان امید بخشیده بود، در برابر بیماری های جسمی بیشتر دوام می آوردند.
بخش دوم کتاب، بسط و توضیح یافته هایی است که در بخش اول اجمالاً به آن ها اشاره شده. یادم می آید وقتی مشغول مطالعه ی این بخش شدم، در سالن مطالعه یودم؛ با این حال نمی توانستم شعف خود را از خواندن ایده های نویسنده پنهان کنم! ایده ای ساده ولی عمیق و تأثیرگذار که در زندگی شخص من همیشه نقشی بنیادی بازی می کرده.
اگر بخواهم یکی از نگرش های مؤثر در آرامش روان و رضایت از زندگی را در زندگی خود بیان کنم، مخاطب را به خواندن این کتاب توصیه می کنم؛ هر چند، این نگرش من به وسیله ی کتاب نامبرده ایجاد نشده و آیات قرآن، روایات معصومین و اشعار بزرگان، اثری ده ها برابر پررنگ تر از این کتاب در شکل گیری آن داشته اند.
پ.ن. متن کامل کتاب در اینترنت موجود است.
ممنون از حسن توجه تان
حتما اصلاح خواهم کرد
در ضمن از مطالب بسیار خوب تان نیز بهره بردیم
با سپاس فراوان از شما دوست ارجمند