دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سنت و مدرنیته» ثبت شده است

یارانه ...

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ
یار

یک سال از بنا کردن این خانه می گذرد و ما در آن از همه چیز و همه کس گفتیم و شنیدیم إلا تو.
نه آن که از تو نگفته باشیم؛ ولی هر چه باشد تو صاحب خانه ای. سر سفره ی صاحب خانه حتی اگر کسی به ما غذایی تعارف کند و از او تشکر کنیم، نباید فراموش کنیم که تشکر اصلی باید از میزبان باشد. (1)
اجازه بده از این به بعد کمی بیشتر، از تو یاد کنیم.

می دانم این خانه را به نام تربیت بنا کرده ایم و درب آن به روی همه گشوده است.
و می دانم خیلی ها اگر وسط بحث تربیتی، وسط بحث جدی، وسط بحث علمی، نامی از تو و حرف های تو بیاید، اخم می کنند.
می دانم در این جهان، یاد کردن از تو و دستورات تو را، با لفظ شعار و ایدئولوژی و کهنه گرایی و ... مترادف کرده اند و -به قول آن که فیلسوفش می خوانند- تو را کشته اند!
و می دانم ما منسوبین به تو، کمکت که نکرده ایم هیچ، با خرابکاری هایمان مردم را از تو دورتر هم کرده ایم. (2)
می دانم که دین را امری سنتی تلقی می کنند و امر سنتی در دنیای علم مدرن، حق اظهار نظر ندارد.

اما چه کنم که همه کس، هر چه دارند از تو دارند. اگر از هگل و دکارت می خوانم، اگر از روسو و کانت می آموزم، اگر از دیویی و کلاپارد و مونته سوری ایده می گیرم، همه و همه هر بهره ای از حقیقت دارند از نور وجود تو دارند.
چه کنم که نمی توانم صرفاً با گذاشتن نام «ایدئولوژی و مذهب» بر دستورات تو، از تو گریزان باشم.
چه کنم که می بینم، وقتی همه مرا برای خودشان می خواهند، وقتی حتی بسیاری از فعالیت های علمی به ظاهر انسان دوستانه، تزویرگرانه در خدمت زور و زر صاحبان سرمایه و قدرت است (3)، تنها تو هستی که فقط و فقط مرا برای خودم دوست داری و برای خودم به من امر و نهی می کنی.
چه کنم؟
نمی توانم از تو نگویم از ترس این که مرا متحجر نخوانند. از تو گفتن، دل های پاک را نورانی می کند؛ ولو صاحب آن دل ها، میانه ی خوبی با لفظ «دین» نداشته باشند!
پس بگذار هوای خانه مان را معطر به نام تو کنیم ای یار، بگذار هر از گاهی، «یارانه» بنویسیم. نه یارانه ای که به خاطرش بر ما منت بگذارند و ما را از قطع شدنش بترسانند! بلکه یارانه ای که از یار است و ما را در فهم بهتر انسان و راه تربیت او یاری می دهد.

1) الحمد لله ربِّ العالمین
2) دیروز سوار تاکسی شدم، کمتر از مبلغ متداول مسیر کرایه گرفت. گفتم دیگر آدم ها زورشان می آید کمتر از هزار تومان بگیرند، حتی برای مسیری کوتاه. گفت: «آن ها دین دارند. من دین ندارم، وجدان دارم!» اگر خرابکاری ها و بخور بخور ها و خودخواهی ها یا ناآگاهی ها و شتاب زدگی های امثال ما نبود، آیا سیاست دشمن در تخریب چهره ی دین اینقدر مؤثر می افتاد؟!
3) شرح این مدعا مجال بسیار فراخی می طلبد و اثبات آن گفت و گویی بسیار طولانی. به عنوان یک نمونه ی کوچک (که البته به تنهایی نمی تواند ادعای ما را ثابت کند) نگاه کنید به مستند «کودکان مصرف کننده» ساخته شده توسط Media Education Foundation. برای دانلود مستند با زیر نویس فارسی: رک. سیمافکر

از مصادیق شترگاوپلنگ بودن نظام آموزشی ما

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۸ ب.ظ

همان طور که همیشه گفته اند، جامعه ی ما در یک برزخ میان سنت و مدرنیته قرار دارد: «لا إلی هؤلاء و لا إلی هؤلاء!» و این باعث تضادهای جالبی در ابعاد مختلف شده.

یکی از این تضادهای خنده دار، بحث زنان در جامعه ی امروزی است. از طرفی می خواهیم ارزش های مربوط به حجاب را کاملاً حفظ کنیم و از طرفی نگرانیم نکند در دنبال کردن آرمان های اومانیستی تمدن نوین، از دنیا عقب بمانیم! که بحث در این زمینه بسیار است.

دختربچه ای مشغول انجام دادن تکالیف مدرسه اش بود و غرق حل مسائلِ - به زعم خودش پیچیده ی - ریاضی. استادی با دیدن او، رو به من کرد و با خنده ای آکنده از درد و شکوِه گفت:


"آخه درس و مشق های دخترها و پسرها باید مثل هم باشه؟!"


و چه سؤال متینی! واقعاً آیا جامعه ی امروز ما انتظارات یکسانی از زن و مرد دارد که آموزش پسران و دختران یکسان باشد؟ (1)

واقعاً کدام یک از تعلیماتی مدرسی ما، ذره ای به ارتقای زندگی آینده ی دختران کمک می کند؟ (بگذریم که به زندگی پسران هم کمک نمی کند! ولی در مورد آموزش مختص دختران غفلت سهمگین تری صورت گرفته.)


(1) البته بسیاری در مواجهه با این سؤال، نگاهی عاقل اندر سفیه به ما می کنند که: "بله، جامعه چنین انتظاری ندارد؛ ولی هر چه می کشیم از همین تحجر و تبعیض جنسیتی است. شما می خواهید یکسانی زن و مرد، همین یک ذره رنگ و بوی تمدن و انسانیت را هم از آموزش و پرورش ما حذف کنید؟!"

و این موضوع (دیدگاه ما نسبت به جنسیت که مبنای بسیاری از تجویزهای تربیتی و اجتماعی است) باید در مجال دیگری بحث شود.