دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

فضایی خودمانی برای طرح دغدغه های تربیتی

دغدغه های تربیت

«لأن یهدی اللهُ بک رجلاً واحداً خیرٌ لک مما طلعَت علیه الشمس _ اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو از هر آنچه خورشید بر او می تابد برتر است.» (رسول اکرم صلی الله علیه و آله)
آدمی، حاصل تربیت است و تنها تربیت است که از بنی آدم، انسان می سازد.
جامعه، محصول تربیت تک تک اعضای آن است و مشکلات آن، ناشی از عدم تربیت صحیح.
بر آنیم تا با فراهم آوردن فضایی دوستانه، اندکی بیش از پیش به این بحث اساسی بپردازیم، رهنمودهای بزرگان این عرصه را نقل کنیم و نظرات و دغدغه های تربیتی خود و شما را به بحث بگذاریم. باشد که جرقه هایی در اذهانمان بیفتد و آتش عشق به تربیت و تعلیم، این شغل مقدس پاکان، در ما شعله ور تر گردد.

google+
آخرین نظرات

فرهادِ توران و فرهادهای خاموشِ ایران

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ق.ظ

مستند «توران خانم» ساخته رخشان بنی‌اعتماد و مجتبا میرتهماسب، روایتی ساده و صمیمی از واپسین سال‌های عمر پربرکت بانو توران میرهادی است که تلاش می‌کند دغدغه‌های این بزرگ‌زن تاریخ آموزش و پرورش ایران را در این سال‌ها نشان دهد. این مستند حاصل همراهی چهارساله با بانوی 85 ساله و روایتگر تلاش‌های ایشان در «شورای کتاب کودک» و راهبری تألیف «فرهنگنامه‌ی کودکان و نوجوانان» است. دیدن این مستند، بهانه‌ای شد تا چند سطری درد دل بنویسم برای آنان که دلی در گرو فرهنگ و تربیت این مرز و بوم دارند.

ابتدا لازم است پیشینه‌ای از بانوی نامبرده تقدیم شود چرا که امروز هرچند وجود ویکی‌ها و جستجوگرها، لزوم بیان اطلاعات اولیه را کمرنگ کرده، اما شلوغی سرها و تنگی حوصله‌ها نیز ذوق جستجوگری را از ما ربوده است. بانو توران میرهادی (1306 1395) فرزند آقاسیدفضل‌الله تفرشی‌تبار و خانم گرتا دیتریش #آلمانی است که پس از آشنایی و همراهی با جبار باغچه‌بان (مؤسس نهاد تربیت کودکان پیش از دبستان در ایران) و شاگردی محمدباقر هوشیار (استاد علوم تربیتی و نخستین مدرس اصول آموزش و پرورش در ایران)، تصمیم می‌گیرد رشته‌ی علوم طبیعی دانشگاه تهران را رها کند و با هدف ایفای نقش در تعلیم و تربیت کودکان ایران، برای تحصیل علوم تربیتی و روان‌شناسی به #اروپا برود. او در فرانسه از هنری والون نظریه‌ی رشد می‌آموزد و با نظریه‌های تربیتی نوین همچون نظریات فریدریش فروبل، هاینریش پستالوزی، اوید دکرولی، جان دیوئی، سلستین فرنه و ماریا مونته سوری آشنا می‌شود.

او که دوران تحصیل خود را در اروپای ویران از پس جنگ جهانی دوم گذرانده، با آرمان جهان بدون جنگ و متأثر از نظریات تربیتی نوین #غرب، تصمیم می‌گیرد مدرسه‌ای بسازد که کودکان را #آزاد بار آورد؛ لذا وقتی به وطن بازمی‌گردد، بعد از چهارسال تجربه‌اندوزی، در سال 1334 کودکستان فرهاد را بنیان می‌گذارد که در زمان خود اصول و روش‌های تربیتی منحصربه‌فرد دارد و بعداً برای اهل فرهنگ و تربیت، به نامی آشنا و پراهمیت تبدیل می‌شود. او که همواره به ادبیات کودک و نوجوان علاقه داشته و دغدغه‌ی فرهنگ‌نامه‌ی کودکان و نوجوانان را از پیش در سر می‌پرورانده، پس از انقلاب اسلامی و از دست دادن مدرسه‌ی فرهاد، روی این دو فعالیت متمرکز می‌شود و تا آخر عمر، در این مسیر مجاهدت می‌ورزد.

حال درباره‌ی «توران خانم» بگوییم: اولاً بسیار مایه‌ی خوشحالی است که بالاخره پس از شصت و چند سال، تلاشی رسانه‌ای در مورد مدرسه‌ی فرهاد انجام شد، مدرسه‌ای مهم در تاریخ فرهنگ و تربیت معاصر ایران که قدر آن ناشناخته مانده بود. هرچند، مستند مستقیماً درباره‌ی مدرسه‌ی فرهاد نبود و البته نقدهایی فنی نیز به ساخت آن وارد است، اما به هر حال حرکت مهمی بود.

اما آن چه مرا دست به قلم کرد، درد عمیقی بود که فرهادِ توران مرا بار دیگر به یاد آن انداخت: درد ناشناخته ماندن ده‌ها فرهاد دیگر ایران و کوتاهی ما در معرفی آنان. ما در ایران تلاش‌های اینچنینی که بعضاً موفق‌تر از تلاش مرحومه میرهادی بوده‌اند، کم نداشته‌ایم. چرا مردم ما نباید با این فرهادها آشنا شوند؟ منظورم از فرهاد، هر سنگ بنایی است که برای هدفی مقدس با تیشه‌ی #عشق صیقل بخورد. منظورم از فرهاد، هر جویبار زلالی است که سرچشمه در دل‌های مردم این مرز و بوم داشته باشد. خلاصه، منظورم از فرهاد هر نهادی است که با هدف پیشرفت جامعه، برای مردم و توسط مردم ایجاد شود. چرا امروز امید از ما گرفته شده؟ چرا تصور می‌کنیم قوه‌ی تمدن‌سازی را قرن‌هاست از دست داده‌ایم و امروز در همه‌چیزمان نیازمند بیگانه‌ایم؟ چرا نشان مردم نمی‌دهیم که در تاریخ معاصر ایران و جوامع اسلامی، عرصه‌ی تمدن‌سازی و نهادسازی خالی نمانده است؟

دردی که بیش از هر موقع، با دیدن مستند توران خانم به جانم افتاد این بود که چرا برخی طرفدارانِ فرهادِ توران، دست خالی و با جلب بودجه‌های مردمی، در اولین سالگرد درگذشت آن بانوی بزرگ، دستاوردهای این نهاد را به نفع تفکر غربی در فضای عمومی جامعه منتشر می‌کنند؛ اما ما که ادعا داریم تفکر اسلام امکان ایجاد نهادهای اجتماعی برای نیازهای روز را به ما می‌دهد، در این راستا قدمی برنداشته‌ایم و فرهادهای ایران را به مردم معرفی نکرده‌ایم؟! هر چند امکانات و بودجه کم نداریم!

توجه بفرمایید که نگارنده در پیِ تقبیحِ تلاش‌های ارزشمند مرحومه میرهادی نیست؛ اما به هر حال، نمی‌توان انکار کرد که نقطه‌های آغاز و عوامل شکل‌دهنده‌ی این تلاش‌ها پیوندی وثیق با تفکر غربی دارد و مهم‌تر از آن، امروز بیش از آن مقداری که بوده، به عنوان سوغاتی از غرب معرفی می‌شود. (رک. نقل قول‌های کلیدی مستند از مادر آلمانی بانو میرهادی به زبان آلمانی که نقاط عطفی در بروز درونمایه‌ی مستند هستند.) باز هم لازم است گفته شود که سوغات غرب بودن لزوماً منفی نیست؛ چه، دانش غربی نیز به مقتضای فطرت انسانی، دستاوردهای ارزنده‌ای در کاوش معدن حقیقت و نیل به سعادت داشته؛ اما درد این‌جاست که فرهادِ توران، با آن شمایل غربی‌اش، در چشم جامعه‌ی تشنه‌ی امیدِ ما جلوه‌گری کند و فرهادهای متعددی که از آبشخور تمدن اسلامی-ایرانی تغذیه کرده و عاشقانه بیستون‌های استواری آفریده‌اند، مجهول و مظلوم بمانند. درد این‌جاست که مردم ببینند پی‌جویی آرمانِ #آزادی در تربیت نسل جوان، به زیبایی #جواب_داده اما ندانند پیاده‌کردن آرمان #اخلاق_و_تدیّن نیز به همان اندازه و بیشتر، در تربیت صحیح چندین نسل در همین جامعه‌ی معاصر موفق بوده است. درد این جاست که در عرصه‌ی فرهنگ نیز مانند عرصه‌های سطحی‌تر تمدن، چشم جامعه به دهان تکرارکنندگان نظریه‌پردازان غرب دوخته شود.

کی باید به خود بیاییم و دست از ادعا برداشته، با مقتضیات جهان رسانه‌ای شده همراه شویم و کارهای رسانه‌ای درخوری در شناساندن فرهادهای ناشناخته‌ی تمدن خود برداریم؟ کی باید بپذیریم که جنگ و جدال‌های درون‌طایفه‌ای و نگرانی‌های متحجرانه‌ی ما از بلندآوازه شدن برخی از این فرهادها، چیزی جز عقب‌ماندگی برای ما در پی ندارد؟ کی باید بپذیریم که امروز مردم جز با شناختن سیدموسی صدرها، علی‌اصغر کرباسچیان‌ها و سیدمرتضی عسکری‌ها، نمی‌توانند امکان‌پذیر بودن تمدن نوین اسلامی را باور کنند؟ و کی باید بپذیریم برای شناساندن این قله‌ها راهی جز کنار گذاشتن اختلاف سلیقه‌های درون‌گروهی و نیز به‌کار گرفتن به‌روزترین و حرفه‌ای‌ترین امکانات هنری و رسانه‌ای در کنار تتبع‌های عمیق علمی وجود ندارد؟

امید که خداوند روح همه‌ی این بزرگواران -خصوصاً مرحومه بانو توران میرهادی- را قرین رحمت کند و ما را یاری فرماید تا در عرصه‌های علمی، عملی و ترویجی، دَین خود را به میهن و دین‌مان ادا کرده، قدمی در کاستن غربت تمدن اسلامی-ایرانی برداریم.


نظرات (۴)

متشکرم از پاسخی که دادید.

خیلی خوب گفتید باید به آن رسید باید تلاش کرد و ما در حال حاضر نیستیم. قسمت ناراحت کننده‌ی قضیه این جاست تمام مواردی که شما فرمودید تمدن اسلامی-ایرانی نیستند مدعی اند! اگر مدعی باشی خطا کنی بیشتر به چشم میای. خطا کردن کاملا طبیعی است، اگر آن را بپذیری باز هم به حرفت گوش می‌دهند و همراهت می‌شوند اما اگر هم چنان اصرار کنی که بهترین هستی بقیه کم کم ازت دور می‌شوند. وقتی فردی مثل شما بگوید ما با این تمدن خیلی فاصله داریم من بیش‌تر راغب خواهم شد که با شما همراه شوم چون با خودم می‌گویم احتمال زیاد می‌توانم نقش موثری ایفا کنم اما اگر مدعی باشند، شعار این که ما بهترین هستیم، ما ملاک‌هایی داریم که اگر بخواهیم راهت می دهیم اگر نخواهیم خیر. در این صورت نه تنها تمایلی نخواهم داشت بلکه می‌روم جایی که به من اجازه‌ی انتخاب بدهد.

 

وقتی گفتم چرا مقایسه می کنیم؟ چرا می‌گوییم بسازیم تا نیازمند بیگانه نباشیم. منظورم به این است وقتی غرب را بیگانه می‌خوانیم امکان پیوستن افرادی از غرب را به تمدن اسلامی پایین می‌آوریم. آیا فقط ایرانیان مسلمان لیاقت این تمدن را خواهند داشت و فقط آن‌ها باید تلاش کنند؟ در نتیجه خودتان اشاره کرده‌اید تمدنی برای خدمت به انسانیت. همین جمله کافی است. چه بسا خودشان هم بدانند تمدنشان خیانت‌های زیادی کرده و می‌خواهند تمدنی بهتر بسازند. چه خوب که پذیرای آن‌ها هم باشیم.


پاسخ:
در مورد موضوع اول، فقط یک ملاحظه وجود دارد: اگر هم آنقدر این تمدن را دور بدانیم و آنقدر خودمان را پیاده و عقب و ... نسبت به آن معرفی کنیم، خب این مساله پیش می آید که «آیا اصلا امکان تحقق چنین تمدنی که میگویید هست؟ اگر هست پس چطور می توان به آن رسید!»

درباره ی نکته دوم، بله فرمایش شما متین است. نباید درها را بست اما بالاخره هر هویتی، مرزی دارد. مرز ما نباید مرز فردی باشد که مثلا تو اگر سبیل داری اجازه نداری بیایی، ریش بگذار تا راهت دهیم! (شوخی میکنیم اما واقعا قضاوتهایی که ما به اصطلاح مذهبی ها درباره ی دیگران فقط از روی ظاهر و تیپ و قیافه شان میکنیم حقیقتا شرم آور است و خدا می داند امام زمان از این جفاهای ما به فرزندانش و به دینش چه خون دل ها که نخورده است)
پس فردِ غیر ایرانیِ غیر مسلمان هم باید بتواند وارد این دایره شود. همان طور که خیلی ها بوده اند (هانری کربن، جرج جرداق و ...). اما نمیتوان مفهوم مرز را از یک تمدن حذف کرد همانطور که نمیتوان مفهوم مرز را از یک فرد، خانواده، کشور و ... حذف کرد. 

سلام

تشکر می‌کنم که این مطلب را نوشته اید. خیلی خوب و به جا بود.

سوالی پرسیده‌اید که ما در ایران تلاش‌های این‌چنینی که بعضا موفق‌تر از تلاش مرحومه میرهادی بوده‌اند، کم نداشته‌ایم. چرا مردم ما نباید با این فرهادها آشنا شوند؟

اولین نکته ای که به ذهنم رسید این است که بهتر است نگوییم «نباید» چون انگار یک مانع جدای از مردم وجود دارد که نمی گذارد مردم با این فرهادها آشنا شوند. بهتر است بگوییم خودِ ما به عنوان جزئی از مردم به‌خوبی آشنا نیستیم که چه می‌خواهیم و مخاطبی که غیر از خودمان فکر می‌کند را کمتر قبول می‌کنیم.

سوال بعد که پرسیده اید چرا امروز امید از ما گرفته شده؟ چرا تصور می‌کنیم قوه‌ی تمدن‌سازی را قرن‌هاست از دست داده‌ایم و امروز در همه‌چیزمان نیازمند بیگانه‌ایم؟

جوابش قطعا راحت نیست و مربوط به یک شب و دوشب قبل هم نمی‌شود. یک موردی که ذهن من را خیلی وقت است مشغول کرده این هست که وقتی ما مطلبی را می‌خواهیم ارائه کنیم صفاتی را به آن نسبت می‌دهیم یا مقایسه‌ای انجام می دهیم بدون توجه به این که آیا مخاطب واقعا شبیه ما است؟ شبیه ما فکر می‌کند؟ اگر تمدن می سازیم برای این است که نیازمند بیگانه نباشیم؟! مادر توران همانطور که اشاره کردید آلمانی بود. سخنانی به آلمانی در فیلم هم گفته شد. من وقتی فیلم را تماشا می‌کردم چیزی که توجهم را جلب کرد این بود که چطور یک مادر می‌تواند بر آینده‌ی چندین نسل تاثیرگذار باشد با یک جمله. چطور یک انسان می‌تواند دور از جایی که به دنیا آمده‌است زندگی کند، به مردم عشق بورزد و به فرزندانش بیاموزد که به دیگران عشق بورزند. شاید کسانی باشند که می‌خواهند تمدن بسازند اما نه به این خاطر که به بیگانه نیازمند نباشند و صفاتی از جنس خودشان را بر روی آن بگذارند بلکه تمدنی بسازند برای خدمت کردن به مردم در راه خدا!

اشاره کردید که با بودجه های مردمی دستاوردهایی به نفع تفکر غربی معرفی شد. سوال من این هست که تفکر غربی چیست؟ منظور از نفع دقیقا چیست؟

جالب است اگر به سایت‌های دانشگاه‌های معروف غیرایرانی سر بزنید حتما در یکی از صفحات تصویری از دخترهای محجب را خواهیم دید. اما اگر به سایت یک دانشگاهی سر بزنیم که ادعای اسلامی دارد امکان ندارد تصویری ببینیم که دختری حجابی غیر از چادر دارد. جماعت مذهبی ایران یک حصاری دور خودشان کشیده‌اند و یک دری هم برایش گذاشته‌اند اول نگاهت می‌کنند چه قدر از نظر ظاهر شبیه به خودشان هستی، بعد سوالت می‌کنند که چه قدر مثل آن ها فکر می‌کنی. بعد متعهدت می‌کنند تا آخر عمرت در آن حصار بمانی حال اگر شبیه‌شان نبودی حق ورود نداری. یک دوست عزیزی می‌گفت خدا رو شکر که خدا دست جماعت خاصی نیست وگرنه حتما او را هم می گرفتند تا منحصرا در دست خودشان باشد! این که چرا تمدن اسلامی-ایرانی مظلوم و مجهول باقی مانده نتیجه‌ی رفتار خود جماعت مذهبی است. جماعتی که همیشه برای ورود به آن‌ها باید از فیلتری بگذری. تمدن اسلامی ایران (اگر بشود اسمش را تمدن گذاشت)‌ در حال حاضر بیشتر از آن که سازنده باشد محدودکننده است. همیشه دارد نصیحت می‌کند. همیشه دارد عیب می‌گیرد. همیشه دارد آزمون می‌گیرد. این‌ها آدم رو خسته می‌کنند. وقتی خسته‌ایم هر چقدر حرف قشنگ برایمان بزنند در دل خودمان می‌گوییم آخرش می‌دانم چیست. می‌خواهند بگویند من چه باشم!

خوشحالم در انتها گفته‌اید که سلیقه‌های گروهی را کنار بگذاریم. امیدوارم. ان شاءالله. 
پاسخ:
سلام بر شما.
ممنون از شما که با حوصله کامنتی پرمحتوا و عالی گذاشتید.

چه دغدغه‌ی مهم و جدی و دردناکی مطرح فرمودید. فرمایش شما را کاملاً (در حد خودم) می‌فهمم.
البته باید توجه کنیم که تمدن اسلامی-ایرانی چیزی نیست که ما امروز به اسم آن داریم مردم را از دین فراری می دهیم! تمدن اسلامی-ایرانی چیزی است که باید به آن رسید. و خنده دار است اگر تصور کنیم ما در 40 سال می‌توانیم تمدنی را بازسازی و بهسازی کنیم که قرار است با تمدنِ حداقل 600 ساله‌ی غرب پس از رنسانس که ریشه در تمدن‌های 2400 ساله دارد، رقابت کند! هر چند ریشه‌ی تمدن اسلامی-ایرانی، پشتوانه‌هایی سترگ و کهن است، اما خیلی راه مانده تا ما بتوانیم معارف عرشی خودمان را تا کفِ سبک زندگی مردم جامعه عرضه کنیم؛ آیا مردم امروز ما بپذیرند، آیا نپذیرند! 
بگذارید یک نکته را واضح بگویم: تمدن اسلامی-ایرانی، جمهوری اسلامی ایران نیست! تمدن اسلامی-ایرانی، مرکز الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت رو به روی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیست! تمدن اسلامی-ایرانی، مقیاس بزگتری از مدرسه‌ی فلان و حوزه‌ی علمیه‌ی بهمان نیست! ما تا فهم تمدن اسلامی-ایرانی خیلی فاصله داریم، چه رسد به پیاده کردن آن.
اما ناامید نباید بود.

در مورد فرمایش شما که آیا ما این تمدن را در مقابله با بیگانگان می‌سازیم یا برای خدمت به مردم در راه خدا: شخصاً اعتقاد دارم تمدن غالب جهان امروز (غرب) با وجود ظرفیت‌های بسیار زیادش، نهایتاً خواسته یا ناخواسته پر است از خیانت‌هایی بزرگ و کوچک به انسانیت. وگرنه ما آپارتاید نیستیم که بگوییم چون این تمدن مال ما نبوده، باید زیرابش را زد. بگذارید واضح بگویم: اگر این روحیه را داشتم، عمراً زیر بار تمدنی که یک نطفه‌ی اساسی‌اش در عربستان ریخته شده نمی‌رفتم!! ملاک حقانیت است. حال، ممکن است کسی تمدن چین باستان را از تمدن اسلامی نزدیک‌تر به حق بداند. خب او باید در راه احیای این تمدن بکوشد. نتیجه این که ما برای خدمت به انسانیت، در راه احیای تمدن اسلامی می‌کوشیم.
  • محمدرضا یقینی
  • هو
    مطلب جامع و بی نقصی است واقعا استفاده کردم؛ خصوصا با تکمله ای که در پاسخ استاد بزرگوار جناب غفاری آورده اید. به قول آن بزرگ، مخاطب این "بایدها" خود شما و امثال شما هستید. شانه های امثال حقیر آماده است که بر روی آن پا بگذارید و بالا روید.
    پاسخ:
    ممنونم استاد. تعبیر اخیرتون نشان‌دهنده‌ی لطف شماست اما شرمنده می‌کنه.
  • حسین غفاری
  • سلام

    ما حتماً به مدیریت دانش، مستندسازی و شفاف سازی تاریخ اجتماعی سرزمین‌مان نیازمندیم.
    اما تنبلی از خود ماست. هر کسی باید کار خودش را شفاف کند تا آیندگان به دردسر نیفتند.
    در صورت همه گیر شدن این رویه، در مورد گذشتگان هم می توان سیره پزوهی کرد. در غیر این صورت، فدا کردن امروز برای به دست آوردن گذشته کاری بی مزه است!
    پاسخ:
    سلام بر استاد بزرگوار. بله، به هر حال امروز ایران شاید بیش از هر زمان دیگری فرهادها دارد. لااقل فرهادهایی رو به رشد و در مسیر ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی