آشتی با سبک زندگی جدایی
این مطلب، حاصل تأملات ناپختهی یک دانشجوست. غرض از انتشار آن تنها گرفتن بازخورد و مخصوصاً مطلع شدن از انتقادات شما مخاطبان بزرگوار در جهت بهبود یا تغییر فرضیه است.
ورود بی مقدمه به بحث هم به آن دلیل است که این بحث به شکلی خامتر ولی مبسوطتر در جمعی گفته شده و شنیدن نظرات حاضران در آن جمع، در اولویت و فوریت بود. ان شاء الله بعداً کاملتر خواهد شد. عجالتاً تصاویر و اصلیترین گزارههای مربوط به فرضیه را تقدیم میکنم:
1- «افزایش ارتباط با جنس مخالف در هر جنبه (کاری، تحصیلی، عاطفی، جنسی و ...) و به هر میزان منجر به بالا رفتن آستانهی تحریکپذیری و کاهش حساسیت عاطفی-جنسی میشود.»
منظور از تحریکپذیری: ایجاد تمایلات هیجانی (عاطفی/جنسی) در هنگام مواجهه با جنس مخالف
2- «افزایش ارتباط با جنس مخالف غیر از همسر (در هر جنبه و به هر میزان) منجر به افزایش آزادی و بیشتر شدن گزینهها در رفع نیازهای ارتباطی، عاطفی یا جنسی و محدود نشدن نیازهای مذکور به چارچوب خانواده میگردد.»
تمثیل قندان (به نقل از دکتر کاظم فروتن، مشاور خانواده و درمانگر اختلالات جنسی): علاقه و تمایل شخص به همسرش مانند قندانی است که وقتی او با افراد دیگری از جنس مخالف ارتباط برقرار میکند، تک تک از قندهای آن قندان کاسته میشود. مثلا وقتی یک مرد در محیط کاری با خانمی خوش و بش میکند، بدون آن که متوجه شود، یکی از قندهای عشق به همسرش را از قندان خارج کرده.
3- «کاهش حساسیت عاطفی-جنسی با کاهش رضایت زناشویی رابطهی مثبت معنادار دارد.»
4- «وقتی فرد در رفع نیازهای عاطفی-جنسی خود را محدود به همسر خود نمیبیند، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه، برای پایداری محیط خانواده و رفع تعارضات زناشویی تلاش کمتری میکند. چرا که -چه بداند و چه نداند، کم یا زیاد- نیازهایش (اعم از ارتباطی صرف، عاطفی و جنسی) از جای دیگر تأمین میشود و برای رسیدن به پایداری و رفع این نیازها، انگیزهی کافی برای رفع مشکلات خود با همسرش و نتیجتاً رفع نیاز از طریق او نخواهد داشت.»
5- «کاهش رضایت زناشویی از طرفی و عدم انگیزهی کافی در حل تعارضات زناشویی از طرف دیگر باعث افزایش احتمال جدایی زوجین (اعم از عاطفی یا رسمی) میگردد.»
6- «نتیتجاً افزایش ارتباط فرد با جنس مخالف (غیر از همسر) با افزایش احتمال جدایی زناشویی رابطهی مثبت معنادار دارد.»
7- «پایین بودن میزان هر دو متغیر ملاک و متغیر پیشبین را «سبک زندگی ازدواج» و بالا بودن میزان هر دو متغیر را «سبک زندگی جدایی» (1) مینامیم.»
8- دقت: در اینجا ادعا نکردهایم که فرضیهی فوق همهی عوامل افزایش طلاق در جامعه یا حتی اصلیترین عامل را ذکر کرده؛ تنها و تنها ادعا میشود «افزایش ارتباط با جنس مخالف خارج از چارچوب خانواده» ناگزیر با «افزایش احتمال بروز جدایی بین زوجین» ارتباط مثبت معنادار دارد و احتمال این که اولی وجود داشته باشد بدون این که متغیر دوم بروز کند، کم است. پس باید بین سبک زندگی ازدواج و سبک زندگی جدایی یکی را انتخاب کرد که اولی مستلزم محدودیت ارتباط با جنس مخالف و دومی متضمن ارتباط بیشتر با جنس مخالف است. لذا در جامعهی مدرن که با تلاش فراوان توانسته از بند تقیدات سنتی رهایی یابد و با تسهیل ارتباط زنان و مردان، فواید اجتماعی زیادی کسب کند، افزایش میزان جدایی نتیجهای گریزناپذیر خواهد بود و شکایت از آمار بالای طلاق، وجهی نخواهد داشت. همانگونه که اختراع خودرو، در کنار فواید مثبت فراوان، آثار مخربی نیز برای انسان و محیط زیست به دنبال داشته است. البته در اینجا منکر نمیشویم که میتوان با تدابیری این آثار مخرب را کاهش داد؛ لذا تصور جامعهای با همین میزان ارتباط بین زنان و مردان ولی با میزان کمتری از طلاق غیر ممکن نخواهد بود.
1) عنوان را به پیشنهاد یکی از دوستان از «سبک زندگی طلاق» به «سبک زندگی جدایی» تغییر دادم. این عنوان از باب نداشتن بار ارزشی منفی بهتر از قبلی است.
سلام
جنس حساسیت های عاطفی با افراد از جنس مخالف و شریک زندگی یکیه؟ یک شکله؟ نباید از یک جنس و شکل باشه. عاطفه و محبت شکل های مختلفی داره من نمی تونم نسبت به آدم های دور برم بی تفاوت باشه در کنار این قضیه، عاطفه و محبتی که خرج خانوادl (همسر) کنم از سر همنوع دوستی، انسانیت و غیره نیست جنسش کاملا متفاوته. مثلا شما ممکنه خاله ها و عمه ها، عموها و دایی هایی داشته باشی که ارتباط فوق العاده ای باهاشون داشته باشی اما آیا این عزیزان جای مادر و پدر رو در قلب شما می گیرن؟ احتمالش خیلی کمه.
در مثال قندان آیا ما نمی تونیم قندی رو هم بزاریم در قندان یعنی قندها همونطوری کم میشن و در آخر تموم میشن ما نمی تونیم خودمون قندی رو در اون بزاریم؟ فکر نکنم اینطور باشه.
مثال مسافرت به یه شهر چطوره؟ هر چقدر که اونجا بمن خوش بگذره هر چقدر اونجا قشنگ باشه اما بازم دوست دارم برگردم خونه خودم. هر چقدر ارتباط کاری- تحصیلی و عاطفی با دیگران داشته باشم اما قلبم می تپه برای جای دیگه برای شخص دیگه. سریع تر برگردم خونه پیش کسی که هزاران نفرم (هزاران ارتباط) نمی تونن جاشو بگیرن. اما شرط داره شرطش اینه که از همون اول من بدونم انتخاب درست کردم و دارم مسئولیتی رو برعهده می گیرم و ارتباطی رو شروع می کنم که شکلش متفاوته و خیلی هم سخته و شاید علت بسیاری از مسائل در خانواده همین باشه که قبول این قضیه خیلی سخته. شاید!
در مورد ارتباط جنسی بنظر بیاد که این شکل از ارتباط باید جدا از سایر ارتباط ها بررسی بشه. در عین حال که شاید ساده بنظر بیاد اما (متاسفانه منبعش بیاد ندارم) بنقل از استادی علت پنهان درصد زیادی از طلاق ها در ایران بدلیل مسائل جنسی بوده و این موارد چون پنهان هستند و خیلی آشکار در جامعه ی ما در موردشون صحبت نمیشه، نمیشه هم در مورد عوامل تشدید و بوجودآورنده ی اوناهم صحبت کرد.
نکته ی آخر این صحبت ها هم مفروض هستند و ممکنه کاملا غلط باشند شایدم این مفروضات و مفروضات شما در مقابل هم نباشن.
ممنون.