چرا روستاهایمان دارند طراوتشان را از دست می دهند؟
یکی از مسائلی که روستاهای کشور با آن دست به گریبانند، مهاجرت جوانان روستا به شهر است. در سفری که به شهرستان نهبندان داشتیم، این امر کاملاً به چشم می خورد. روستاها عموماً راهنمایی و دبیرستان ندارند، جوانان روستا به تشویق والدین برای ادامه ی تحصیل به شهر می روند، جذب شهر می شوند و دیگر به جز برای عید دیدنی به روستایشان باز نمی گردند! تا حدی که بسیاری از روستاها رفته رفته از جوانان خالی شده و سکنه ای ندارد جز پیرمردان و پیرزنانی که چند صباحی بیش زحمت کار طاقت فرسا سر زمین و چراگاه بر دوششان نیست.
مهاجرت جوان یعنی خالی شدن روستا از نیروی کار و فقدان نیروی کار یعنی تعطیلی مشاغل روستایی و تعطیلی مشاغل روستایی یعنی قطع شدن یکی از بازوهای توانمند و ارزنده ی تولید در کشور. و این، تنها یکی از پیامدهای مهاجرت روستاییان به شهر است.
این مشکل علل متعددی دارد ولی یکی از عوامل آن که به ما مربوط می شود می تواند فقدان آموزش های مخصوص روستا باشد.
جوانی را تصور کنید که در شهر لیسانس گرفته. در هر رشته ای. کدام یک از آموزش هایی که در دوره ی دبیرستان و دانشگاه دیده او را برای کار در روستا مهیا می کند؟ اصلاً کدام درس یا دوره ی آموزشی است که او را - مستقیم یا غیر مستقیم - به مهاجرت ترغیب نکند؟ ممکن است به رشته هایی همانند توسعه ی روستایی، مهندسی کشاورزی، مدیریت تولیدات روستایی و ... اشاره کنید؛ اما به دلیل فقدان هدایت تحصیلی، عموم متقاضیان روستایی به رشته های با منزلت گرایش دارند و نه به رشته هایی که به آن نیاز دارند و دانشجویان این رشته ها نیز - اگر حاضر به کار در روستا شوند - کاری از پیش نخواهند برد؛ که مدیریت چگونه بدون نیروی کار ممکن است؟
در هر حال به نظر می رسد جای آموزش و پرورش مخصوص روستا در نظام آموزشی ما خالی است.
امیدوارم با کمک شما، در آینده مطالبی درباره ی این موضوع به تدریج گردآوری شود.
ضمناً این مطالب صرفاً از مشاهده و استقراء به دست آمده؛ لذا هیچ بعید نیست کلاً ناصواب یا لااقل ناقص باشد. پس: اگر بینی که نابینا و چاه است ...