بزرگ مربی هستی
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ب.ظ
پادشاهی به قصد شکار خارج شد و با دیدن آهویی، طمع در صید او بست؛ پس ملازمان را فرمود او را به من واگذارید که میل دارم به تنهایی صیدش کنم. چون به تعقیبش درآمد، حیوان ملتفت شد و پا به فرار گذاشت. شاه در پی او تاخت و تاخت تا از همه ی همراهان دور شد. چون به سعی و جهد نتوانست آهو را صید کند، متوجه خرگاه خود شد؛ اما دریغ که راه را گم کرده و در بیابان بی آب و علف، اسیر حیرت و سرگردانی شده بود...
- ۰ نظر
- ۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۲:۲۹