کودکان مصرف کننده (6)
به کجا چنین شتابان؟!
اندیشمندان و محققان معتقدند، حقایق دردناک مربوط به نسل جدید جامعهی امریکا از قیبل میزان ابتلا به ADHD، افسردگی، دیابت، اضافهوزن و ... - که نسبت به نسل گذشته افزایشی باورنکردنی داشته است - ابداً بی ارتباط با فرهنگ مصرف، بازاریابی و مصرف رسانهای در این کشور نیست. پژوهشها حاکی از همبستگی مثبت پایدار بین میزان مصرف رسانهای و احتمال ابتلا به افسردگی و استرس وجود دارد. کاهش میزان امید به زندگی این نسل نسبت به نسل گذشته، پدیدهای است که در کل دوران مدرن بیسابقه بوده است. سبک زندگی غلطی که رسانهها تبلیغ میکنند، منجر به یک بحران سلامتی در کشور شده است.
این درحالی است که دولت علاقهای به فکر کردن به این بحران ندارد و دولت و بازاریابان با تأکید بر این بهانهی غیرمنطقی که حفظ سلامت کودکان وظیفهی پدر و مادر است، از زیر بار صدمات جبرانناپذیری که به پیکرهی اجتماع وارد کردهاند، شانه خالی میکنند. اما مگر والدین چقدر میتوانند در برابر این سیل مقاومت کنند در حالی که یک صنعت 15 میلیارد دلاری تنها برای از بین بردن تأثیر والدین شبانهروز تلاش میکند؟ اصلاً کودکان که 24 ساعت همراه والدین نیستند!
بسیاری از کشورها قانوناً اجازهی این جنایات را به بازار و رسانه نمیدهند و این بسیار عجیب است که دولت امریکا عالمانه نسبت به این موضوع سکوت کرده است.
این بود گزارشی از این مستند. اما سخن پایانی:
سخن پایانی
مستند کودکان مصرفکننده، از یک نظر، زنگ خطری است برای مدافعان لیبرالیسم رسانهای، آنان که به هزار دلیل – از جمله حق مسلّم آزادی بیان – با محدود کردن رسانهها به هر نحو مخالفت میکنند. شکی نیست که آزاد بودن ظاهری رسانهها از بند مقررات ملی از طرفی و مدیریت شدن پنهان آنها توسط کمپانیهای بزرگ اقتصادی از طرف دیگر، منجر به تبدیل شدن این وسایل ارتباط جمعی به ابزار سودجویی غولهای اقتصادی میشود. مستند کودکان مصرف کننده، پرده از روابطی بر میدارد که در ورای فعالیتهای رسانهای نهفتهاند. این اثر ارزشمند، به رغم برخی انتقادات وارد به آن، ما را نسبت به خوراک ذهن و روح فرزندانمان حساستر میسازد. خوراکی که شاید برای یک نفر مرگآور نباشد؛ اما جامعهای را مسموم خواهد کرد.
از طرف دیگر، این مستند جلوهی دیگری از امپراطوری سرمایهسالاری را بر جهان مدرن نشان میدهد؛ تا آن جا که انسان به شک میافتد که نکند در پس پردهی همین مستند نیز اهداف سودجویانهی سرمایهداران نهفته است! این امر، ما را بیش از پیش نسبت به اهداف و نیات فعالیتهای به ظاهر غیر اقتصادی حساس میسازد. هر چند، این حساسیت و تیزبینی، نباید منجر به نفی و طرد تمام فعالیتهای فرهنگی و آموزشی و ... شود. همین امروز هم هستند کسانی که درد انسانیت داشته باشند؛ هر چند کبریت احمر اند!
نکتهی دیگری که این اثر یادآوری میکند، قدرت بلامنازع تأثیرگذاری رسانههای بصری بر جوامع است. در این مستند میبینیم که تلویزیون، موبایل، سایتهای اینترنتی، بازیهای ویدیوئی و امثال این رسانههای دیجیتال، چگونه میتوانند در صورت وجود یک مدیریت آگاهانه، باعث تغییر رفتار جمعیت عمدهای از کل ابنای بشر در یک برههی زمانی شوند. تعارف نیست؛ کدام جمعیت متمدن را میتوان یافت که از تشعشعات این رسانهها برکنار باشد؟ و آیا انسانهای اثرگذار فردا، غیر از همین کودکان مسحور رسانهی امروزند؟ آنچه امروز هر فرهنگ و تمدنی برای بقای خود نیاز دارد، مجهز شدن به سلاح «مدیریت رسانهای» و «مدیریت هنری» است.(1) غرض این که امروز، در موج سوم و چهارم تمدنی و در جامعهی اطلاعاتی و شبکهای، بیمعنی است اگر کسی داعیهی اثرگذاری اجتماعی داشته باشد (در هر جهت و با هر شدتی) و رسانههای نوین را فراموش کند. امر حیاتی آموزش و پرورش نیز از این قاعده مستثنی نیست.
امیدواریم دستاندرکاراین تعلیم و تربیت کشورمان، از بالاترین سطح تا پایینترین سطح (که من و شما را هم شامل میشود) به اهمیت رسانه، ابزارهای ارتباط جمعی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و فضای سایبر ایمان بیاورند و قدمی در راه مدیریت این نهاد جوان اجتماعی بردارند.
1) توجه دارید که مدیریت هنری و رسانهای چیزی بیش از تربیت هنرمند و رسانهشناس است. بهترین هنرمندان و اصحاب رسانه، تواناترین کارگردانها و بازیگران، حرفهایترین پویانماها و صداگذاران، قابلترین تهیهکنندگان و مجریان، همه و همه در صورتی در راستای اهداف یک فرهنگ و تمدن فعالیت خواهند کرد که توسط مدیران آگاه و توانمند هنری و رسانهای، راهبری شوند. این نکته را از استاد بزرگوار، دکتر شاهحسینی آموختم.
- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۸