کودکان مصرف کننده (5)
کودکان کهنسال
یکی از اثرات فرهنگ مصرفی و مادی این است که کودکان دیگر حق کودک بودن ندارند. آنان به سرعت رشد میکنند و مجبورند مثل بزرگسالان لباس بپوشند، رفتار کنند و خرید نمایند. کودکان به طور طبیعی دوست دارند زودتر بزرگ شوند و مثل بزرگترها رفتارکنند و تولیدکنندگان از این میل کودکان استفاده کرده، سن فروش محصول را کمتر و کمتر میکنند.
یکی از بهترین نمادهای شیفتگی صاحبان صنعت و سرمایه به فشردهسازی دورهی کودکی، ابداع واژه و مفهوم tween است. یعنی سنی بین (between) کودکی و نوجوانی. شرکتهای زیادی روی تولید محصولات برای این سن و القای نیاز به tween ها کار میکنند. البته کران پایین سنی tween چیز نامعلوم و متغیری است: 8 سال، 6 سال یا حتی 4 سال!
راهبرد اصلی برای سوءاستفادهی تجاری از دختران، ترغیب آنان به استفاده از لباس، وسایل و آرایشهای جذاب و حتی تحریککنندهی جنسی است. آنان از سن پایین میآموزند که مقبولیت در بین همسالان، تابع جذابیت جنسی است.
پسران نیز میآموزند که برای زودتر بزرگ شدن، باید خشونت و سختی و جدیت بیشتری داشته باشند. جنگجویی و تفنگ اسباب بازی داشتن، حس بزرگسالی را به آنان القا میکند و اینگونه، در دام بازاریابان میافتند. کودکان، هر روز، بیشتر و بیشتر در معرض بازیها و فیلمها و صحنههای خشونتآمیز و پرخاشگرانه به بدترین نحو آن قرار میگیرند. آنان از تماشای خشنترین صحنهها لذت میبرند و میآموزند که در هنگام تعارض، باید جنگید و خشن بود.
جالب اینجاست که سیستم درجهبندی سنی محصولات رسانهای، توسط خود تولیدکنندگان تنظیم میشود. آنان به مرور زمان، محتواهای خشن را برای سنین پایینتر تجویز کردهاند و در این رابطه، با روانشناسان نیز مشورت نمیکنند؛ چرا که معیار آنان این نیست که چه سنی برای دیدن این محتوا مناسب است؛ بلکه آنان میپرسند: پدران و مادران به بچههای چندسالهی خود اجازهی دیدن این محتوا را میدهند؟!
استثمار آشکار و پنهان کودکان خردسال
تلاش برای شکار کودکان، به tween ها محدود نمیشود؛ محصولات نوزاد هم امروز دارای برندها و تصاویری است که استراتژی «وفاداری به برندها، از گهواره تا گور» را پیاده میکند. پژوهشها نشان میدهند که کودک از ششماهگی توانایی درک برندها را دارد و لذا میتوانیم ذهن او را طوری شکل دهیم که به برند ما علاقهمند شود و نیازهایی که ما میخواهیم احساس کند.
اما یک جریان رسانهای جدید، به وجود آمده و رو به گسترش است که تلاش میکند جایگزین مناسبی برای رسانهی مخرب باشد. این برنامههای آموزشی کودکانه از اشکالات رایج رسانهها مثل خشونت، محتوای صریح جنسی و جایگذاری محصول مبرا هستند و ادعا دارند که میتوان با استفاده از این برنامهها، خلاقیت و هوش نوزادان را پرورش داد. والدین با تهیهی اینگونه رسانهها برای کودکانشان، احساس میکنند که آنان را از دام رسانههای بد رهانیدهاند و به رشد ذهنیشان نیز کمک کردهاند.
اما سؤالی جدی مطرح است مبنی بر این که آیا این رسانهها واقعاً برای کودکان مفید اند؟ آیا توانایی تحصیلی یا ظرفیتهای شناختی کودکانی که با این برنامهها تغذیه شدهاند، تفاوت معناداری با دیگر کودکان دارد؟ تاکنون هیچ پژوهشی چنین چیزی را تأیید نکرده است. اما والدین میترسند اگر برای فرزندانشان این وسایل (کارتونها، اسباببازیها و ...) را تهیه نکنند، آنها از همسنهای خود عقب بمانند؛ لذا فروشندگان اینگونه محصولات نیز سود کلانی به جیب میزنند! نگاهی به میزان سود این شرکتها در سالهای اخیر، گواه صدقی بر این مدعاست. در واقع، این هم نوعی استثمار است؛ منتها پنهان و در قالبی نرمتر و با تبعاتی سبُکتر.
همچنین، بنیاد اساسی تمام تواناییهای شناختی آینده، منوط به روابطهی عاطفی و تعلق و دلبستگی و احساس صمیمیت و اعتماد او به مادر و انسانهای اطراف است؛ چیزی که داشتن تلویزیون و کامپیوتر و اینگونه رسانههای نوین، آن را مختل میکند.
ما امروز با انواع وسایل الکترونیکی قابل حمل، فرصت «با خود سرگرم شدن» را از کودکان سلب کردهایم؛ آن هم با سرگرمیهایی که امکان خلاقیت را از آنان میگیرد. وقتی یک کودک با اسباببازیهای مبتنی بر کارتونها بازی میکند، خودش توانایی خلق داستان را ندارد. جالب اینجاست که این مفهوم به آنها القا میشود که آنها نمیتوانند بدون داشتن وسایل واقعی (مثل تفنگ و شمشیر و چوب جادو) بازی کنند. آنان حتی در همین حد هم اجازهی تخیل و به کارگیری قدرت خلاقیت ندارند.
- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۱